توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
«-آقا دلار داری؟
+ آره.
– یکی میدی؟
+ نمیشه، فعلاً خرید و فروش ممنوعه.»
چند روز پیش سر ظهر در مسیر بازگشت از یک برنامه خبری شاهد این مکالمه بودم. چند پسربچه چتر به دست و کوله به دوش که معلوم بود تازه از مدرسه تعطیل شدهاند وارد یکی از صرافیهای خیابان عضدی شدند. اولین حدسم این بود که میخواهند آدرس جایی را بپرسند، اما وقتی خیلی جدی درباره ارز شروع به صحبت کردند جا خوردم و یاد دوران کودکی خودم و خیلی از همنسلانم افتادم.
البته مقایسه بچههای نسل جدید با ما دهه شصتیها که کودکیمان اوایل دهه هفتاد و در اوضاع مملکت بعد از جنگ سپری شد شاید قیاس معالفارقی به نظر بیاید. از یک طرف بچههایی که همگی دستکم یک تبلت هوشمند به دست دارند و حتی تصور نمیکنند زمانی دنیایی بدون کامپیوتر، موبایل و اینترنت وجود داشته است و از طرف دیگر بچههایی حاضر به یراق برای رفتن به گردش که تفریحاتشان به بازی در کوچه، خواندن فلان کتاب داستان یا خرید اسباببازی تازهای که اصغرآقای بقال گوشه مغازهاش چیده بود خلاصه میشد.
بچههای نسل Z یا به عبارتی نسل دیجیتالی، درست وسط فناوری پا به دنیا گذاشتهاند و به تعبیر برخی، فناوری در ژن آنها نهفته است. طوری از ابزارهای فناورانه استفاده میکنند که گویی قبل از به دنیا آمدن روش استفاده از آنها را یاد گرفته و آمدهاند. موضوعی که دستمایه یکی از ویدئوهای پربیننده در فضای مجازی هم شد.
ویدئو، تصاویری ساختگی از تولد نوزادی بود که به محض خارج شدن از شکم مادر موبایل پرستار در حال فیلمبرداری را از دست او میقاپید و خودش شروع به عکسبرداری و فیلمبرداری میکرد. این ویدئو شاید در نگاه اول اغراقآمیز به نظر میرسید اما خوب که فکر میکنیم با دنیای اطرافمان خیلی هم متفاوت نیست.
تا همین چند وقت پیش هر بار در تاکسی یا در یک مهمانی دوستانه کودکانی را میدیدم که به جای توجه به دنیای اطراف خودشان هر کدام محو بازی با تبلتهایشان شدهاند، تصاویر فیلمهای علمی تخیلی برایم تداعی میشد. در بطن جسم آنها روباتهایی را میدیدم که تعاملاتشان به کانالهای دیجیتالی وابسته شده و تنها معیار ارتباط برقرار کردنشان با همسالانشان داشتن مشترکاتی در دنیای دیجیتالی شده است. همین تصوراتم که با نوعی فناوریهراسی آغشته شده بود باعث شد یکی از مهمترین دغدغههایم در صورت داشتن فرزندی در آینده، پیدا کردن روشی برای دور نگه داشتن او از فناوری باشد.
طولی نکشید که این واهمههای من برطرف شدند. خانوادههایی را دیدم که به جای رها کردن فرزندانشان در عالم مجازی با برنامه دقیقی فضای مشخصی از این دنیا را در دسترس آنها قرار داده بودند. اساساً آنهایی که دستی در روانشناسی کودکان دارند هم تاکید میکنند در دنیایی که فناوری به بخش جداییناپذیر آن تبدیل شده و گریزی از تحولات پرشتاب آن نیست طبیعتاً نمیتوان کودکان را از آن دور نگه داشت. تنها کاری که میتوان کرد درک کردن و هدایت علایق و توانمندیهای آنها در مسیر درست است.
برخلاف باور عموم و به عقیده بسیاری از صاحبنظران، بچههای این نسل اطلاعات بیشتری نسبت به نسلهای گذشته دارند؛ مثلاً شاید آنها بلد نباشند در کوچه فوتبال بازی کنند اما به خوبی با تکنیکهای فوتبال در بازیهای پلیاستیشن آشنایی دارند، رکورد میزنند و حتی باشگاههای مجازی را مدیریت میکنند. آنها به اینترنت اعتیاد پیدا نکرده بلکه یاد گرفتهاند چطور فناوری را تبدیل به بخشی از سبک زندگی خود کنند و با دسترسی به حجم زیادی از اطلاعات در سرعت بالا توانایی تحلیل خود را ارتقا دهند. همین قابلیتها به آنها اعتمادبهنفس بیشتری داده و این باور را به آنها القا کرده است که به هر چیزی که بخواهند میتوانند دسترسی داشته باشند و هر ناممکنی را ممکن کنند.
وقتی ابزارهای فناورانه مورد استفاده مردم ایران را با بسیاری از کشورهای اروپایی یا آسیایی مقایسه میکنیم تفاوت خیرهکنندهای به چشم نمیخورد. بنابراین بیشتر از اینکه چه کسی از فناوری استفاده میکند، شیوه استفاده از آن در تعیین آینده جوامع اهمیت بیشتری پیدا کرده است. پس با خیال آسودهتری میتوانیم برای فرزندانمان آیپد یا تلفنهای اندرویدی و عینکهای واقعیتمجازی گوگل بخریم، اما موظفیم به آنها یاد بدهیم از این ابزارها نه فقط برای مصرف، بلکه در جهت تولید یک مهارت یا دانش هم استفاده کنند تا دنیای بهتری برای آینده خود بسازند.