۱۰ آذر ۱۴۰۳
صفحات مجازی با مرگ کاربرانشان نمیمیرند
جاودانگی
میل انسان به حیات جاویدان، میلی به درازنای تاریخ است. میلی که در حماسیترین حالتش، گیلگمش را مجبور ساخت از آبهای مرگ و دروازه ظلمات عبور کند، از درههای تاریکی جان سالم به در برد تا در باغ خدایان با فرزانه کوهساران به گفتوگو نشیند. این میل چنان بود که فراعنه را وادار به ساخت و ساز مقبرههایی چنین و چنان کرد که اجساد مومیاییشدهشان را به همراه اشیای قیمتی و ارزشمندشان در خود محافظت میکرد و از گزند زمانه محفوظ میداشت. فراعنه که به خوبی دریافته بودند در این دنیا چیزی از جاودانگی نصیبشان نمیشود، دست به دامان ماورای طبیعت و همان دنیای پس از مرگ شدند. تاریخ نشان داد که آرزوی نامیرایی برای بدن میرای انسان در حد همان آرزو باقی ماند و حسرت جوانی و عمر بیپایان به افسانهها و اسطورهها خلاصه شد. مواجهه با حقیقت مرگ به آنجا رسید که فیلسوفان و عارفان در هراس از دست دادن زندگی به «چگونه مردن» اندیشیدند و مرگ را آزادی روح از زندان تن خطاب کردند. همچنان که دکارت برای پیشگیری از هراس مرگ خود را به این نکته دلخوش میکرد که «جهانها پس از بدنها میمانند… پس از مرگ ما در زندگی دیگری متولد میشویم که آرامتر و شیرینتر از زندگی کنونی ماست». تا اینجا هر چند در فلسفه شرق و غرب چنان با انکار به مرگ نگریسته میشد که تفکیک آن از اندیشه مصر باستان دشوار مینمود، اما مرگ همچنان بی هیچ شک و شبههای با حقیقت انسان همراه بود. جهان مجازی: میان ماندن و رفتن زمان گذشت و گذشت، زمانی که خط فاصلی داشت میان دنیای مردگان و زندگان. زمانی که هست و نیستش معلوم بود و «بودن یا نبودن» مهمترین سوال بشری بود. زمانی که هنوز دنیای بینابینی به نام دنیای مجاز به دایره شناخت انسانی اضافه نشده بود. دنیایی که هست و نیست را...