هوش مصنوعی و رباتهای مخرب؛ طراحی نوین و پیچیده حملات سایبری
استفاده از هوش مصنوعی در طراحی حملات سایبری هم دیده میشود. رباتهای مخرب که به…
۱۹ مهر ۱۴۰۳
۲۰ دی ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۸ دقیقه
فرسایش جمعی اینستاگرام، ایکس و فیسبوک، نقطه عطفی برای نسل هزاره است که بیش از هر زمان دیگری به متصلبودن نیاز دارند.
دوران طلایی اتصال در حال رسیدن به پایان خود است. از دوستی پرسیدم که روابط او در شبکههای اجتماعی اخیرا چه تغییراتی کردهاست. او پاسخ داد: «سالها پیش فیسبوک را پاک کردم، هرسال سه تا شش ماه از توییتر دور هستم و دعوتنامههای بلواسکای در صندوق ایمیلم خاک میخورند. اساسا فقط از استوری اینستاگرام استفاده میکنم و هرگز پست نمیگذارم. هفتهای یکبار استوری میگذارم، در نتیجه میتوانم بدون مجازاتشدن توسط الگوریتم بگویم «فلسطین آزاد» و بروم. ساختن هرگونه حساب کاربری دیگری را نیز رد میکنم. از من گذشته است.»
برای بسیاری از کاربران نسل اول شبکههای اجتماعی، نسل هزاره با سن ۲۷ تا ۴۲ سال، احساس رو به گسترشی وجود دارد که مهمانی دیگر تمام شدهاست.
اوضاع در گرگ و میش تعمیدیافته عصر شبکههای اجتماعی اینگونه میگذرد. عصری که جامعهسازی و مکاتبات دیجیتالی ما را بازتعریف کرد. برای بسیاری از کاربران نسل اول شبکههای اجتماعی، نسل هزاره با سن ۲۷ تا ۴۲ سال، احساس رو به گسترشی وجود دارد که مهمانی دیگر تمام شدهاست.
توییتر بد است (متاسفم، ولی هیچگاه آن را ایکس نمیخوانم!). اینستاگرام با تبلیغات بیش از حد و اینفلوئنسرهایی پر شده که به صورت خود خامه میزنند یا نکته فیتنس میگویند. تیکتاک، که احساس نسخهای براقتر از یوتیوب را منتقل میکرد، بهشکل فزایندهای مانند مرکز خریدی بزرگ و پر از دروغ بهنظر میرسد که به هیاهو بیش از ماندگاری اهمیت میدهد.
تاثیرگذاری، مشخصهای است که توییتر هیچگاه فاقد آن نبوده و شاهد آن، عجله سیلیکون ولی برای پرکردن تفاوتهای فراخی است که موجب فروپاشیاش میشود. من در طول دهه گذشته، سالهای ناسالم زیادی را در این پلتفرم گذراندم. توییتر، خیابانی برای جنبش Black Lives Matter و بلندگویی برای کاربران روزمره و تغییر فرهنگ به رویدادی مشارکتی و 7/24 از طریق موج تاریخنگاری و تاریخنشانیهای انتخابات آمریکا بود. نه کمپین #MeToo و نه آغاز تغییرات هالیوود در زمینه تنوع نژادی، بدون توییتر وجود نداشت. توییتر ظاهر ارتباطات را از طریق زبان عامیانه میم و گیفها بازآرایی کرد؛ بهطوری که گروههای ساکن این پلتفرم مانند بلک توییتر و انبیای توییتر به عنوان شخصیتهای برتر این قالب ظاهر شدند.
یک سالی میشود که ایلان ماسک کنترل توییتر را در دست گرفته و در این زمان که مانند فیلم ضبطشده بهنظر میرسد، تیشه برداشته و به ریشه همه مولفههای منحصر به فرد این پلتفرم زدهاست (مسائل امنیتی در زمان مدیر عاملی جک دورسی هم معضل بود، اما اوضاع بسیار بدتر شده است). در جهان شبکههای اجتماعی، یک فضای خالی وجود دارد که توییتر، تاکنون آن را اشغال کردهبود.
اگر وعده اولیه شبکههای اجتماعی، نزدیکترکردن جامعه به یکدیگر با ایدهآلهای مجازی بود، تغییرات اخیر شیوه استفاده از پلتفرمها بهنظر این هدف را گم کردهاست.
دیدن مردمی که در دنیای واقعی میشناسید به چشم دستهبندیهای بازاریابی و تبلیغاتی، تحملناپذیر است.
فرسایش تجربه کاربری فیسبوک و اینستاگرام و توییتر، بهخاطر حق اشتراک طبقهبندیشده، افزایش نفرتپراکنی و اطلاعات غلط، فروش حریم خصوصی مانند کالایی لوکس و تهدید هوش مصنوعی مولد، نقطه تغییر بزرگی در ارزش شبکههای اجتماعی بهشمار میرود. دوست من میگوید که شبکههای اجتماعی به «تالاری با انعکاس صدای بیش از حد» تبدیل شدهاست. او ادامه میدهد: «دیدن مردمی که در دنیای واقعی میشناسید به چشم دستهبندیهای بازاریابی و تبلیغاتی، تحملناپذیر است.» حرف او اینست که هرچیزی در تجربه کاربری آنلاین کنونی، ذهن را بیش از حد آشفته میکند.
شبکههای اجتماعی این روزها کمتر با ارتباطات واقعی اجتماعی هدایت میشود. به گفته مارلون تایمن، دانشمند اجتماعی کمی در USC آنبرگ با تخصص در تجزیه و تحلیل شبکه اجتماعی: «سوشال مدیای امروزی از ظاهر ارتباط اجتماعی قدرت میگیرد. روابط انسانی آسیب دیده و پیچیدگی آن تقلیل یافتهاست. دلیل این مسئله به اتفاقافتادن بسیاری از تعاملات ما در پلتفرمهایی برمیگردد که برای ترویج تعامل معاملهای طراحی شدهاند.
تعاملاتی که بازخورددادن را یک معیار برای توجه مشخص میکند؛ در حالیکه بسیاری از مردم تجربه و تعامل عملی با دیگران را برای نیل به هدفی جمعی نداشتهاند.» تایمن اضافه میکند که این مسئله باعث میشود تا افراد در تعاملات دنیای واقعی، بیشتر تصویر-آگاه و هویتمحور شوند.
من بهتازگی از دوستانی نظرسنجی کردهام که همگی مانند خودم جزو نسل اول کاربران شبکههای اجتماعی بودهاند. احساس مشترک و جمعی این افراد، شامل فرسودگی و بیعلاقگی به شبکههای اجتماعی میشد. از نظر تایمن، حالت استفاده مردم از پلتفرمها تغییر کرده، اما ما فقط احساس میکنیم که مدت زیادی از زمان حضورمان در اینترنت گذشتهاست. همه اعتراف میکنند که مصرف کاربران اینترنتی کاهش یافته؛ برطبق تحقیقات سازمان تحقیقاتی بازاریابی UK، یعنی GWI، استفاده از شبکههای اجتماعی رو به نزول است. یکی دیگر از دوستانم به من ایمیل زد: «من توییتزدن را در ماه می کنار گذاشتم. من اعتقاد راسخ دارم که نیاز به حرفزدن همه در یک مکان را بیش از حد رشد دادهایم. شواهد کافی وجود دارد که این نکته کاملا منفی است. بنابراین، فکر میکنم که استفاده من نیز بازتاب همین مسئله باشد.»
ما در بین اولین گروههای توییتر بودیم. من در سال ۲۰۰۸ به توییتر پیوستم و پس از غیبتی کوتاه، رسما در سال ۲۰۰۹ ثبتنام کردم. مانند شعر یانگ جیزی با عنوان «رئیس جمهور من سیاه است»، ما هم فکر میکردیم که فردای بهتری به ارمغان میآورد، در حالیکه خودمان برای رسیدن به آن مشکل داشتیم. شبکه اجتماعی برای نسل من فراتر از داشتن دسترسی و مانند یک فرصت بود.
شانسی در آینده بود که دور از دسترس بهنظر میرسید. ما در رکود اقتصادی فارغالتحصیل شدیم و ضمانت زندگی در طبقه متوسط جامعه را به یک زندگی تحمیلشده به قیمت بدهیهای وام دانشجویی فروختیم. فرصتها کمیاب بودند. ناپایداری وجود داشت. ما شغل نداشتیم، اما وایفای در اختیارمان بود. تنها بیعت ما با اتصال بود، اتصال به یکدیگر. بنابراین، وارد شدیم.
نسل هزاره آخرین نسل دنیای آنالوگ بودند، نسلی از دیروز و فردا، پلی میان آنچه بود و آنچه خواهد آمد.
نسل هزاره آخرین نسل دنیای آنالوگ بودند، نسلی از دیروز و فردا، پلی میان آنچه بود و آنچه خواهد آمد. شاید تردیدهای من از همینجا ریشه میگیرد، و دلیل اینکه چرا احساس میکنم هیچ اپ خوبی برای اجتماعیشدن به روش قبلا وجود ندارد. ما در دوران رژیم چترومها و مایاسپیس بزرگ شدیم. بیان ما تعصب دیجیتالی داشت. ما دستهجمعی ثبتنام میکردیم، زیرا کم کم متوجه شدیم چیزی که در جبهه بعدی بزرگشدن دنبال میکردیم، در دنیای آنلاین محقق میشود. فرندستر، بلاگر، تامبلر، توییتر و فیسبوک جاهایی بودند که جوامع را پیدا کردیم و شغلهای تضمینشده و خواستههای خلاقانهمان را افزایش دادیم. ما در آن زمان از شبکههای اجتماعی برای بازسازی زندگی مدنی استفاده میکردیم.
اینطور نیست که خود را برای شبکههای اجتماعی یا سرعت و توجه موردنیاز آن، خیلی پیر تصور کنم. من فقط این روزها علاقهای ندارم تا همهجا باشم. من همچنین برای پرداخت پول به اپها مشکلی ندارم؛ حتی اعتقاد دارم که افراد باید از چنین کامیونیتیهایی حمایت کنند.
چیزی که برایش پرداختی انجام نمیدهم، برنامهای است که هیچ حس مشترکی ندارد و برای غایتی جمعی تلاش نمیکند. شاید موضوع اصلی، مسئله دسترسی باشد. اینترنت به ما وعده دسترسی داد، اما کلیت معنای این کلمه را متوجه نشدهام. دسترسی یعنی همیشه متصل، دردسترس، آگاه از همهچیز و بهروزبودن درباره روندهایی که اتفاق میافتد. همه اینها زمان زیادی میخواهد که دیگر حاضر نیستم در شبکههای اجتماعی صرف کنم.
نسل بعدی شبکههای اجتماعی حول محور چه چیزی میچرخند: آیندهای متمرکز بر غرقشدن در محتوای بصری، تقویتشده با هوش مصنوعی، نرمافزار مکانمحور و واقعیت افزوده.
همچنین میتواند بهخاطر قانونهایی باشد که تغییر کردهاند و در حال تغییر هستند. تایمن اضافه میکند: «افراد نسبت به مخاطبان در باب مدیریت افکار عمومی هشیارتر هستند.» این حرف نشان میدهد که تیکتاک چه چیزی را ثبت میکند و نسل بعدی شبکههای اجتماعی حول محور چه چیزی میچرخند: آیندهای متمرکز بر غرقشدن در محتوای بصری، تقویتشده با هوش مصنوعی، نرمافزار مکانمحور و واقعیت افزوده.
از زمانی که ایلان ماسک، توییتر را تصاحب کرده، رقبا تلاش کردهاند تا نفوذ زوالیافته آن را بهدست بیاورند. مشابه آن چیزی که قبلا رخ داده، ماستادون، اسپیل، بلواسکای و تردز نیز برای گرفتن سهم بیشتر، ویژگیهای منحصر به فردی را ارائه میدهند. دلیل آنکه هیچکدام نتوانستهاند فرهنگ تودهای مردم را به شکل توییتر و فیسبوک در زمان من، یعنی سال ۲۰۰۰، تصاحب کنند، تغییر کردن شیوه اجتماعیشدن افراد است. روش قبلی از بین رفتهاست. هیچچیز نمیتواند جای آن را بگیرد. و هیچچیز نباید این کار را بکند.