گام معلق لکلک*؛ روایتی از روزهای تعلیق در کارخانه نوآوری آزادی
۶ آذر ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۹ دقیقه
شماره ۱۱۸
«میپرسن خروجی اینجا چیه؟ خروجی اینجا منم، ماییم، همه مایی که داریم یه کاری میکنیم.» هنوز مانده که این حرفها را بشنوم. هنوز مانده که تعلیق و تشویش جوانهای سرگردان میان اخبار ضد و نقیض را از نزدیک ببینم. اینجا کارخانه نوآوری آزادی است و من درست در روزی که نیمی از شهر در ترافیک مراسم ۱۳ آبان فرو رفته، تازه باید از خان اول که حراست کارخانه باشد، رد شوم. همان حراستی که آوازهاش یک سالی هست به همه اکوسیستم استارتآپی رسیده است. اول صبح، فضا آرام است. بارش باران در پاییز خشک تهران، همه را به سولهها فرستاده و خیابان اصلی کارخانه را خلوتتر کرده است. با هماهنگی قبلی، مستقیم وارد سوله «زاویه» شدم و پای صحبتهای دختران و پسران جوانی نشستم که دوگانهی ماندن و رفتن، کلافه و غمگینشان کرده بود. گاه در میان حرفهایشان بغض میکردند و گاه با عصبانیت و استیصال از من که دستم به جایی بند نبود میخواستند برایشان کاری بکنم. آدمهای کارخانه برای من به دو دسته عبوس و غمزده یا کلافه و روی دندهی لج افتاده تقسیم شده بودند. هنوز چند روزی مانده که خبر توافق همآوا و آما منتشر شود و تمام این تعلیق و غم به اردیبهشت سال آینده موکول شود. زمانی که موضوع پرونده شماره ۱۱۸ پیوست را «کارخانه نوآوری آزادی» انتخاب میکردیم، هنوز بیانیه همآوا منتشر نشده بود و وقتی برای تهیه گزارش وارد کارخانه میشدیم، هنوز فرزین فردیس خبر تمدید مهلت کارخانه را اعلام نکرده بود. پس اگر بین حسها و حرفهای آدمهای این گزارش با آتشبسی که حالا در کارخانه برقرار شده تفاوت احساس میکنید، از نوسانات اخبار اخیر در کارخانه آزادی نشأت میگیرد. خروجی اینجا ما آدمها هستیم گفتوگوهایم را در زاویه با پسری ۲۲ ساله به نام رضا آغاز کردم، رضا برنامهنویس است و یک سالی میشود که از کرمانشاه به تهران آمده:...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید