توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
مدیر استارتآپ جوان که خوب هم توسعه پیدا کرده، فروتنانه اما مطمئن از راههایی میگوید که رفته و شکست خورده. از موفقیتها که میگوید، همانقدر فروتن است اما وقتی به ایده نو کسب و کارش میرسد، چشمانش برق میزند. دستهایش را در هوا بلند میکند و امیدوارانه میگوید:«ما که کاری نکردهایم، این هنوز نصف کاری نیست که باید انجام دهیم!» حرفهای مرد جوان بلندپروازانه و پر از امید و سختکوشی است. از روز اول پایش را محکم گذاشته و به همه قول موفقیت داده. هیچ انتظار کمکی از چراغ جادویی به نام دولت ندارد و دائم میگوید اگر جایی نقصی هست، از بیلیاقتی ماست. از حرفهایش پیداست که حاضر است تمامقد به میدان بیاید و بسیار بیش از این هم بگیرد، سودای تحول دارد و باز کردن درهای جدید.
چند سالی از شروع کارش گذشته و بالا و پایین زیاد دیده است. از روزهای شروع به کارش با شادی خاصی حرف میزند و کمکم میرسد به روزهای افول و رو به زوال رفتن. بارها کار به پایین کشیدن کرکرهها رسیده و تعداد دفعاتی را که در شرکت را زدهاند و تهدید به خشونت کردهاند، نمیتواند بشمارد. کارش را در حوزه اینترنت شروع کرده؛ اینترنتی که روزهای اول ابزار فساد به حساب میآمد و به قاضی نرفته محکوم به فنا شده بود. کسب و کارش از گزند روزگار بقا یافته اما مدیر کهنهکار، سرش را زیاد بلند نمیکند و «دزدیده» پیش میرود. لازم نیست از لابهلای حرفهایش ابهام و قصد دست به عصا رفتن را مثل مو از ماست بیرون بکشیم، آشکارا میگوید آنقدر تحول، رکود و تحریم دیده که جرات کارهای عجیب و بزرگ ندارد. دوست ندارد سرمایهاش را صرف کاری کند که یکشبه با یک قانون خلقالساعه سلیقهای بر باد فنا میرود و دوست دارد هر آنچه انجام میدهد و هر طرح جدیدی که درمیاندازد، در حاشیه امنیتی باشد که برای خودش دست و پا کرده.
3 دنیا دو نفر را به یاد دارد که زمانی تا پای جان کوشیدند جهان به جای بهتری برای زندگی تبدیل شود. گفته بودند تمام امید دنیا در چشمهای ماندلا دیده میشود و همه غم دنیا در چشمان گاندی