۹ مهر ۱۴۰۳
چگونه هم مخابرات و دولت و هم مردم در نمایش قیمت خدمات مخابراتی حق دارند
تراژدی تعرفه
پردهها که کنار رفتند، نمایش از نیمه گذشته بود و اتفاقاً آن نیمهای که گره داستان در آن قرار داشت. حالا مخاطب حق دارد داستان را به خوبی متوجه نشود. با این حال از میانه داستان هم میتوان دریافت با یک تراژدی روبهرو هستیم، داستانی که در آن همه طرفها هم حق دارند و هم ندارند. موضوع تعرفههای مخابراتی، اکنون دیگر به کوچه و بازار کشیده شده است. در این سالها طرفهای درگیر آنقدر علیه هم موضع گرفتهاند و استدلال کردهاند که همه کارشناس شدهاند. اما تمام این کارشناسان هم نمیتوانند با قاطعیت بگویند حق با کدام طرف است، مخابرات که از ثابت ماندن ۱۳ساله تعرفههایش گلایه دارد یا دولت که به توسعه شبکهای انحصاری فکر میکند یا مردم که میخواهند بدانند همان سرویس همیشگی را چرا باید گرانتر از دیروز دریافت کنند. همچون تمامی تراژدیها، قهرمان داستان ما هم کمی خودرایی و غرور داشت. نمیخواست بپذیرد ممکن است اشتباه کرده باشد، با چنین خصلتهایی هشت سال کشور را اداره کرد و سرانجام زمانی فهمید که دیر شده بود. این نیمه ابتدایی داستان است. آنجا که شرکت مخابرات ایران با سرعتی عجیب و شرایطی غریب، به خودیها واگذار شد. آنقدر عجله شد که نه فروشنده متوجه شد چه فروخته و نه خریدار دانست چه میخرد و نتیجه آن چیزی شد که پس از کنار رفتن پردهها همه دیدند. آروتور شوپنهاور- فیلسوف آلمانی- معتقد بود:«تراژدی، نمایش یک شوربختی بزرگ است.» تراژدی تعرفههای مخابراتی، بخش کوچکی است از داستان خصوصیسازی در ایران که آن هم خود قسمتی است از رمان قطور مدیریت در کشور. تراژدی تعرفههای مخابراتی، داستان شوربختی ماست.