skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

ورودی

ملیحه آگاهی نویسنده میهمان

که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

ملیحه آگاهی
نویسنده میهمان

۷ اردیبهشت ۱۳۹۵

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۳۳

تاریخ به‌روزرسانی: ۲۶ مهر ۱۳۹۸

شاید برای شما که مجله را می‌خوانید ما عکس‌های کوچکی هستیم در بالای صفحات کاغذی مجله، آدم‌هایی که دست به کیبورد روبه‌روی مانیتورها نشسته‌ایم و صفحه سیاه می‌کنیم؛ اندکی از خیل خبرنگاران و نویسندگانی که در صدها نشریه مختلف کوچک و بزرگ کار می‌کنند و مثل هر فرد دیگر در جامعه دانه خود را می‌کشند.
در شماره آخر مجله امسال، مثل شماره‌های پیشین کار معمول‌مان را انجام دادیم. ما تمام سال سعی کردیم خبرها را بنویسیم، گزارش تهیه کنیم، از آدم‌ها مصاحبه گرفتیم و در نشست‌های خبری پیگیر وعده‌ها شدیم. آدم‌ها را نقد کردیم، از سوابق‌شان نوشتیم و کسب و کارها را معرفی کردیم. از سیاست گفتیم و قطاری که آن را می‌برد.
اما پشت کلمات‌مان حرف‌های دیگری بود، ما از رویا نوشتیم و امید‌هایی که اکنون تنها زنده نیستند، بلکه در حال ریشه دواندن و شکوفا شدن هستند؛ درهایی که هرچند دشوار و آرام اما سرانجام باز می‌شوند و روزهای روشن‌تری که تقویم آنها را رنگی نکرده است اما می‌دانیم که هر لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شوند.
از انسان‌های سازنده‌ای گفتیم که شاید پرشمار نباشند اما در هر جایگاهی که هستند درست کار می‌کنند و جان تازه‌ای به فضا می‌بخشند. بنگاه‌های تجاری‌ای که تنها به فکر ریال روی ریال گذاشتن نیستند و به مردم جامعه و آسیب‌پذیرانی که جزو بافت آنند، فکر می‌کنند. مردان و زنانی که سال‌ها کار طاقت‌فرسا کرده‌اند تا نسل نو بتواند از ثمر رنج آنان بهره ببرد. جوانانی که اکنون کمی زمینه را برای ماندن مساعدتر می‌بینند و بیشتر به خاک دلگرم می‌شوند؛ شاید کمتر ناچار باشند از خانه و دیار خود دل بکنند و به ناکجاآباد غربت پناه ببرند، شاید خانه برایشان روشن‌تر باشد.
اسفندماه مثل سالن انتظار پر از هیاهو و شلوغی و رفت‌ و ‌آمد است. تلاطم و جنب و جوش مرد و زن شهر آن‌قدر بر همه چیز غلبه دارد که از چیزهای زیادی غافل می‌شویم اما بهار مثل روح تازه وقتی هیچ‌ کس حواسش نیست در کالبد سال دمیده می‌شود و یک روز چشم باز می‌کنیم که همه چیزمان بوی بهار گرفته ‌است

این مطلب در شماره ۳۳ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۳۳ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/1ez

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو