آیا تاکنون به این نکته توجه کردهاید که وقتی از فردی در شرکت سوال میکنید «حالتان چطور است» معمولاً به جای «خوبم، ممنون» با عبارت «سرم شلوغ است» مواجه میشوید. این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که بنا بر هنجارهای اکثر شرکتها افراد باید پرمشغله باشند - یا دستکم اینطور نشان دهند - چه در غیر این صورت از سوی دیگران مسئولیتپذیر تلقی نمیشوند. بنابراین در موقعیتهای شغلی به ندرت با جملاتی مثل «زیاد سرحال نیستم» یا «کمی وقت آزاد دارم» مواجه میشوید. لیکن باید توجه داشت وقتی کسی مسئولیت استراتژیک شرکت را بر عهده بگیرد، مشغله فراوان به یک معضل تبدیل میشود؛ چرا که بدان معنی است که این فرد زمانی برای تفکر و انعکاس آن ندارد؛ و فکر کردن فعالیت مهمی در ارزیابی و توسعه یک استراتژی سازمانی محسوب میشود. مدیرعامل یک بانک بزرگ و جهانی زمانی به من گفت:«پرمشغله بودن تماموقت برای کسی در موقعیت شغلی من امری ساده است. همواره جلسهای هست که باید در آن حضور داشته باشی، اما من احساس میکنم به این خاطر پول نمیگیرم. شغل من این است که با دقت بیشتر برای پیادهسازی استراتژی بیندیشم.» به باور من او درست میگوید و رهبران زیادی در کسب و کارهای بزرگ مثل او فکر میکنند. برای نمونه بیل گیتس هفتهای دو بار در سال را در کلبهای ناشناخته به سر میبرد تا درباره آینده خود و مایکروسافت بدون وقفه فکر کند. وارن بافت هم به شیوهای مشابه عمل میکرد و میگفت:«من اصرار دارم هر روز زمان زیادی را به فکر کردن اختصاص دهم.» اگر نمیتوانید زمانی را به فکر کردن بگذرانید، یعنی شرکت یا تیمتان را سازماندهی نکردهاید و همواره مشغول برافروختن شعلههای کوچک بودهاید و همچنین نتوانستهاید استراتژی مطلوبی پیاده کنید. هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg) استاد برجسته مدیریت اعتقاد دارد بخش اعظم مدیریت استراتژیک «ظهور» است؛ و این اتفاق اغلب پیامد...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.