تیم مدیران ارشد سالانه چندین بار با اهداف و نیات عالی وارد اتاق تدوین استراتژی میشوند: خواسته آنها، ارزیابی صادقانه از وضعیت کنونی و چشمانداز متصور برای سازمان و در نهایت، دستیابی به پاسخی قاطع در راستای نیل به آرمانهای مشترک است. اما آنها بلافاصله پس از ورود درمییابند که با حجمی از رویکردهای متعارض و رفتارهای حاکی از خویشکامگی مواجه هستند. آنها شغلهای خود و سایرین را در معرض خطر میبینند، بنابراین احتیاط پیشه میکنند. علاوه بر این، مساله فرایند تعیین بودجه نیز در این جلسات مطرح است. احتمالاً شما از یک استراتژی پنجساله صحبت میکنید، اما همه میدانند آنچه واقعاً اهمیت دارد، بودجه سال اول است. بنابراین، بسیاری از مدیران تلاش میکنند منابع مالی را برای سال پیش رو تامین و سایر تصمیمگیریهای دشوار را تا جایی که امکانپذیر است به آینده موکول کنند. وجه اجتماعی استراتژی دانیل کانمن، مفهوم «نمای درونی» را در کتاب خود تحت عنوان «تفکر، سریع و کند» مطرح میکند. به زعم کانمن، «نمای درونی» باعث میشود افراد در اولین مواجهه با موضوعات بدیع، صرفاً بر اساس تجربیات گذشته و اطلاعات در دسترس خود استدلال کنند. از آنجا که «نمای درونی» تحت تاثیر خطای ادراکی فرااعتمادی و سایر سوگیریهای شناختی نظیر لنگر ذهنی، زیانگریزی، سوگیری تاییدی، انگ بیدرنگ و سیاستهای فردی قرار دارد، خالص نیست و در نهایت باعث میشود نتیجه نهایی تحت تاثیر واقع شود. زمانی که مشکلات نمایندگی را نیز به این جریان اضافه کنیم، عملاً فرایند تدوین استراتژی زمینهای برای بروز انواع اختلالات در عملکرد شرکت میشود. مدیران اجرایی که هدفشان متقاعدسازی و کسب نظر مثبت همه حاضرین در جلسه نسبت به برنامههای پیشنهادی است، سهم بازار را به گونهای تعریف میکنند که بخشهایی را که واحدهای کسبوکارشان در آنها دارای عملکرد ضعیف هستند در بر نگیرد. عملکرد ضعیفشان را به شرایط استثنایی یا خارج از کنترل، همانند تجدید ساختار یا...