skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

دیو ویلیامز از آینده کار و دهکده‌ای مخصوص نومدها می‌گوید؛ سقفی بالای سر

مینا پاکدل تحریریه

۹ دی ۱۴۰۰

زمان مطالعه : ۷ دقیقه

شماره ۹۷

دیو ویلیامز از پیشگامان آمریکایی بازاریابی دیجیتالی، تبلیغات و صنعت فناوری در بیش از ۲۰ سال گذشته بوده است و به‌ جرات می‌توان او را کارآفرینی سریالی نامید. او در حال حاضر بعد از گشت‌وگذار در ۵۰ کشور در سفرهای جهانی، در لیسبون پرتغال زندگی می‌کند و مدیر و هم‌بنیان‌گذار نومد ایکس است که با همسرش جن ویلیامز در ۲۰۱۷ تاسیس کرد: آنها بعد از سال‌ها سفر فضای مناسب برای رشد چنین شرکتی را می‌دیدند که بتواند سریعاً ارتباط فریلنسرها، کارآفرینان و کارمندان دورکار را با جامعه محلی فراهم کند و مهمان‌پذیری مقرون‌به‌صرفه را ممکن سازد. در واقع نومد ایکس ساخته شد تا دورکاری در سفر، تجربه بهتری باشد. در این گفت‌وگو با دیو از کوچ‌نشینی دیجیتالی حرف زده‌ایم، در مورد جایگاهش در مقام مدیر نومد ایکس صحبت کرده‌ایم و همچنین از او خواسته‌ایم برایمان شرح دهد که در سفرش به دهکده نومدها واقع در جزیره مادیرا چه دیده و چه احساسی داشته است. علاوه بر این، به چندوچون آینده دورکاری در جهان پس از پاندمی پرداخته‌ایم. کمی در مورد خودتان و نومد ایکس بگویید؟ نومد ایکس (NomadX) در ابتدا برای کمک به افراد به منظور تجربه سریع و ارزان سبک زندگی نومد دیجیتالی راه‌اندازی شد؛ خواه این سبک زندگی یک دوره یک‌ماهه باشد خواه تمام زندگی در موقعیت‌های خاص در جهان. کار را از پرتغال شروع کردیم. قبل از راه‌اندازی نومد ایکس در ۲۰۰۷ ، من و همسرم جن ویلیامز، که موسسان شرکت بودیم، سال‌ها در حوزه گردشگری جهانی فعالیت داشتیم و فرصت‌هایی یافتیم تا مسکن‌های میان‌مدت ارزان و ارتباط فوری با جمعیت‌های محلی را برای فریلنسرها و کارکنان راه دور بیابیم. ما همچنین می‌خواستیم به کارکنان در سطح جهان کمک کنیم راه تازه‌ای برای سفر، زندگی و کار در سطحی جهانی بیابند. همین‌جا بود که نومد ایکس متولد شد. در اکتبر ۲۰۲۰، نومد ایکس فهرست‌های اسکان و دارایی‌های...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۹۷ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۹۷ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/bld
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو