نمودارهای میلهای و تکهای (پای چارت) برای انتقال مفهوم مجموعههای بزرگ عددی در یک نمای ساده، عالی هستند. اما اگر بخواهید مجموعهای متشکل از کلمات را منتقل کنید چطور؟
از آنجا که مکانیسمهای نمایش بصری یافتههای کیفی تا حد زیادی بدون پیشرفت باقی ماندهاند، کسانی که فعالیتهای کیفی انجام میدهند همچنان به متون سازماندهیشده تحت موضوع با چند عبارت اضافه، محدود ماندهاند. این مساله ناخوشایندی است که یادگیری و درک بیشتر ما انسانها به صورت بصری است. البته اخیرا توجه بیشتری به تکنیکهای تصویرسازی «دادههای متنی» شده است. برنامههای ابری متن مانند Wordle یا Taxgedo برای نمایش نوآورانه شمارش کلمات دادههای متنی بسیار محبوب شدهاند. نقشههای ذهنی، درخت کلمات، استوریبوردها و دیگر تکنیکها نیز ایجاد شدهاند. با دکتر استوارت هاندرسون، مدیر دانشکده واحد ارزیابی بازده آموزش تحقیقات دانشکده پزشکی در دانشگاه کالیفرنیا گفتوگو کردم. وی همچنین در برنامه گزارشدهی و تصویرسازی دادههای اتحادیه ارزیابی آمریکا (AEA) نیز مشارکت دارد. وی در کنفرانس سالانه این اتحادیه در سال ۲۰۱۱ درباره تصویرسازی دادههای کیفی سخنرانی و نمونههایی را ذکر کرد.
معنی دقیق تصویرسازی دادهها چیست؟نمیتوانم تعریف بسیار دقیقی بدهم چون تعاریف زیادی ارائه شده و بحثهای بسیاری سر تصویرسازی دادهها و محدوده آن در جریان است. یک تعریف کلی این است:«انتقال ایده یا داده با استفاده از نمودار، تصاویر، نقشه، یا نوعی مدل بصری با هدف افزایش درک.» که البته این بخش آخر مهم است - تصویرسازی باید چیزی باشد که درک شما را افزایش داده و دیدگاهتان را تغییر دهد نه اینکه تنها جذاب باشد. پس این راهی برای انتقال مفهوم متن از طریق نمایش تصویر است؟ واقعا فراتر از اینهاست. میتواند یک مدل یا یک نمودار باشد یا حتی میتواند متنهایی باشد که بر اساس نقشه به هم متصل شدهاند. من معتقدم بهترین تصویرسازی به نوعی ترکیب متن با تصویر است تا اینکه متن تنها یا تصویر تنها باشد. آیا توجه به استفاده از تصویرسازی برای بالا بردن درک ورای شکل روایی است؟ معتقدم هر دوی این موارد درست است: نوعی تعمیق درک یا افزودن سطحی متفاوت به این روایت است. در زمان ایجاد تصویرسازی با متن نوشتاری یا دادههای روایی، معتقدم به دنبال ایجاد زاویه دید بازتری هستیم که متن به تنهایی قادر به تامین آن نیست. لذا معتقدم موثرترین تصویرسازی دادهها چیزی است که دیدگاهی فراگیر به دست دهد، ممکن است یک ماتریس یا نوعی تصویر باشد که بیننده با کلیک روی آن بتواند به دادههای ورای آن دست پیدا کند. در پیشنویس فصلی که درباره تصویرسازی دادهها نوشتهاید، اشاره داشتید تصویرسازی دادههای کیفی به اندازه تصویرسازی دادههای کمی اهمیت دارد. میخواهم کمی بیشتر در این باره توضیح بدهید. مردم اطلاعات را به روشهای گوناگونی درک میکنند. تحقیقات نیز نشان میدهد خواندن امری طبیعی یا فطری نیست اما پردازش تصویر اطلاعات کاری فطری است. لذا اگر رسانه تصویری را نیز به متن نوشتاری اضافه کنید، فکر کنم کارآیی آن را بیشتر کند. معتقدم قدرت واقعی تصویرسازی...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.