سند ساماندهی رمزارزها مصوب مرکز ملی فضای مجازی با عنوان «نظامنامه رمزارز اعم از ایجاد…
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
پدیده استارتآپ مانند بسیاری از مفاهیم رایج در دنیای امروز فناوری، به یکی از مباحث داغ محافل تبدیل شده است. این پدیده که پیوستی ناگسستنی با سیستم اقتصادی حاکم بر سیلیکونولی دارد، شکل جدیدی از شراکت نابرابر بین نیروی کار متخصص و تازهنفس (و احتمالاً بیتجربه در حوزه تجاری) و سرمایهگذاران حرفهای است، به این امید که پدیده میلیاردی جدیدی به دنیا معرفی کنند. ولی آیا این نیروی متخصص و کمتجربه، که با هیجان خود را بنیانگذار و مدیرعامل مینامد، آمار دقیقی از میزان موفقیت استارتآپها در دنیا یا کشور خودمان در دست دارد؟ و آیا پس از آگاهی از نرخ بسیار پایین موفقیت استارتآپها، باز هم علاقهمند به صرف زمان و انرژی روی محصول یا خدمت استارتآپی خود خواهد بود؟
مطابق آمار ارائهشده توسط Ycombinator در سال ۲۰۱۴، نرخ موفقیت استارتآپها در حدود هفت درصد پیشبینی شده. البته این آمار فقط شامل شرکتهایی است که در آزمون ورودی این سرمایهگذار موفق میشوند، که در حدود چهار درصد از شرکتکنندگان هستند. این بدین معنی است که از هر یک هزار متقاضی فقط سه شرکت موفق به ادامه بقا میشوند و شانس تبدیل شدن به «پدیده بعدی» را پیدا میکنند.
با یک حساب سرانگشتی از میزان سرمایهگذاری مجموعههای سرمایهگذاری ریسکپذیر یا همان Venture Capitalist میتوان متوجه شد این سرمایهگذاران همواره در حاشیه امن قرار داشته اندو در صورت عدم موفقیت استارتآپها، در حقیقت این نیروی جوان و متحصص است که بیشترین ضرر را متحمل میشود؛ نیروی کاری که در صورت همکاری با یک شرکت پخته و موفق، میتوانست به اندوخته تجارب تخصصی خود بیفزاید. ولی پس از شکست محتملالوقوع استارتآپ خود، سرخورده میشود و با توجه به عنوان ساختگی مدیرعامل و بنیانگذار، به سادگی امکان شروع از نقطه صفر یا همکاری با شرکتهای موفق را نخواهد داشت.
سوال اصلی در مورد پدیده استارتآپ این است که آیا استارتآپها نوع جدیدی از رویای موفقیت و ثروتمند شدن یکشبه هستند؟ و آیا بهتر نیست به جای اینکه نیروی تازهنفس و متخصص را در حوزه مدیریت و کارآفرینی به کار گیریم، روی توانمندی تخصصی او سرمایهگذاری کنیم تا پس از چند سال کسب تجربه در حوزههای مختلف و در زمان مناسب اقدام به راهاندازی کسب و کار جدید کند؟