شبکههای اجتماعی برای اکثر شرکتهای کوچک به منزله جشنی پایانناپذیر است که صرف حضور افراد در آن کفایت نمیکند و در واقع نیاز به یک سر و صدای بزرگ و مداوم در آنها حس میشود. این امر برای بسیاری کسب و کارهای کوچک تلاشی ناامیدکننده و بدون توازن است. بر اساس یک نظرسنجی که توسط موسسه تحقیقاتی مانتا (Manta) در اوایل سال جاری منتشر شده، تقریبا 50 درصد کسب و کارها مدتزمان حضورشان در شبکههای اجتماعی را افزایش دادهاند و از این میان 55 درصد از این رسانهها برای جذب مشتری و ارتباط موثرتر با آنها بهره میگیرند. با وجود این سرمایهگذاری متمرکز منابع، بیش از 60 درصد از شرکتها گزارش کردهاند این کار هیچ بازگشت سرمایهای برایشان به همراه نداشته است. یعنی در واقع این همه فعالیت در شبکههای اجتماعی تحولی در کسب و کارشان ایجاد نکرده است. من قبول ندارم که رسانههای اجتماعی میتوانند هر نوع کسب و کاری را متحول کنند. لیکن فکر میکنم یک حضور دیجیتالی خوشتعریف با انتظارات واقعبینانه میتواند به فرض وجود رویکردی اندیشمندانه، مفید باشد. با این حال در بسیاری مواقع تازهکارها اشتباهاتی هم مرتکب میشوند. چنگ زدن به شبکههای اجتماعی مختلف از سوی کسب و کارهای کوچک امری معمول است. در واقع این رسانهها راه استراتژیک سریع و سادهای برای پیوستن به صفوف رقابتی هستند. هرچند این تطابق برای کسب و کارهای کوچک امری مهم و پرفایده است، لیکن به نظر من بازی با شبکههای اجتماعی به منزله شمشیری دولبه است. در این رسانهها میتوانید بدون در نظر گرفتن مخاطب، یک حساب کاربری ایجاد و شروع به اشتراکگذاری محتوا کنید. اما بهتر آنکه کمی صبر کنید و قبل از سرمایهگذاری بیاندازه در یک کانال خاص نگاهی به دادههای مهمی بیندازید: چه مشتریهایی محصول شما را میخرند؟ این مشتریها بیشتر به کدام کانالهای رسانهای رجوع کردهاند؟ کدام محتوا به اشتراک گذاشته شده، لایک...