skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

گزارش ماه

کیهان لطفی نویسنده میهمان

گفت‌وگو با پروفسور راینر توم در حوزه هوش تجاری و نرم‌افزارهای سازمانی

ایران جهان سوم نیست

کیهان لطفی
نویسنده میهمان

۵ دی ۱۳۹۳

زمان مطالعه : ۵ دقیقه

شماره ۲۰

تاریخ به‌روزرسانی: ۲ آبان ۱۳۹۸

پروفسور راینر توم میانه ماه گذشته در سالن مونیخ برج ناوک کمی‌ پایین‌تر از خیابان آفریقا سخنرانی پرشوری داشت که همه حاضران را شیفته این استاد 70 ساله آلمانی کرد. او به عنوان یکی از پیشگامان حوزه هوش تجاری در قطب صنعتی اروپا چهره‌ای محبوب در میان توسعه‌دهندگان نرم‌افزارهای سازمانی است و هرچند همه عمر دانش‌آموختگی‌اش را در هایدلبرگ طی کرده اما اکنون چهره‌ای جهانی با شرکتی پیشگام به نام آیبیس به شمار می‌آید. در حاشیه کنفرانس که همت شرکت ضحی کیش در 16 آذرماه بسامان شده بود گپ کوتاهی با او زدیم تا ماجرای زنده ماندن زیر سایه غولی مانند SAP را روایت کند.

ارتباط شما با ایران چیست؟ صادقانه بگویم جریان ارتباط من با ایران به خیلی پیشتر از اینها بازمی‌گردد. شاید باورش برای شما سخت باشد ولی وقتی جوان بودم خیلی علاقه داشتم باستان‌شناسی بخوانم و برای همین سراغ تاریخ تمدن‌هایی مانند مصر و یونان رفتم و طبیعتا توجهم به ایران جلب شد. با وجود داریوش و کوروش و فتوحات در اروپای آن زمان این جریان اجتناب‌ناپذیر بود. پس از دوران تحصیل به تدریج مستقلا درباره زندگی‌ام تصمیم گرفتم و برخلاف موقعیت خانوادگیمان تصمیم گرفتم اقتصاد بخوانم. این انتخابم هم خیلی ماندگار نبود چون به تدریج با اولین و تنها مرکز کامپیوتر آلمان که آن زمان در موسسه تحقیقات سرطان دانشگاه هایدلبرگ بود، آشنا شدم. این بود که آلوده به فناوری اطلاعات شدم و هرچند به عنوان یک اقتصاد‌دان فارغ التحصیل شدم، این فرصت به من داده شد تا بتوانم به عنوان یکی از نخستین افرادی که در زمینه تاثیر کامپیوتر روی خدمات عمومی کشور کار می‌کنند، مشغول شوم. در سخنرانی‌تان گفتید شرکت‌های زیادی در آلمان تاسیس کرده‌اید. در همان دهه 70 وقتی با کارخانجات کفش آلمان کار می‌کردیم، متوجه شدیم در مدیریت سیستم‌‌های اطلاعاتی سال به سال دشواری‌های جدید خلق می‌شوند که فائق آمدن بر آنها کار ساده‌ای نیست. جریان این‌گونه نیست که مثلا وقتی یک ماشین قدیمی شد، جدیدش را بخرید. هر شرکت بزرگی درون سیستم اطلاعاتی خودش محبوس می‌شد. همه داده‌ها و اطلاعات تلنبار می‌شدند و راهی برای نوسازی و ذخیره‌سازی آنها وجود نداشت. به تدریج فضایی در ذهن من خلق شد که برای اصلاح آن قوانینی را پایه‌گذاری کردم و پیشنهاداتم را با دانشجویانم در میان گذاشتم. همین جریانی را شروع کرد که یک دهه بعد مرا به مشاور ارشد فناوری در شرکت زیمنس آن زمان تبدیل کرد و با دانشجویان به توسعه سیستم‌های اطلاعاتی برای شرکت‌های کوچک روی آوردیم. فاجعه وقتی رخ داد که یک روز در...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۲۰ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۰ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/32m

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو