آمارهای مهم هوش مصنوعی که کسبوکارها باید بدانند
هوش مصنوعی در حال تغییر بازی در حوزههای مختلف از جمله بازاریابی، تجارت الکترونیک، امنیت…
۲۴ آذر ۱۴۰۳
۲۵ تیر ۱۳۹۹
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
رویکرد جهانی کسبوکارهای مبتنی بر اپلیکیشن در سالهای اخیر دو مسیر مجزا را دنبال می کرد. ارائه اپلیکیشنهای تخصصی عمدتاً تکمنظوره با هدف ارائه یک خدمت خاص ولی بهصورت کامل، عمیق و تخصصی یا ارائه اپلیکیشنهای چندمنظوره با قابلیت ارائه همزمان چند سرویس مختلف به کاربر و در نهایت تبدیل شدن به سوپراپلیکیشن. از بین این دو رویکرد، رویکرد نخست را میتوان شیوه محبوب کسبوکارهای مبتنی بر اپلیکیشن غربی دانست و رویکرد دوم را شیوه محبوب دهه اخیر کشورهای آسیایی و بهویژه آسیای جنوب شرقی و البته برای هر یک از این دو رویکرد، نقاط قوت و ضعف مشخصی مترتب است.
بررسی روند فعالیت اپلیکیشنهای مختلف طی چند سال اخیر در کشور ما در زمینه نشان میدهد هر چند اپلیکشنهای تک منظوره زیادی نیز در کشور فعالیت میکنندو مشتریان خاص خود را دارند اما تمایل مجموعههای بزرگ کسبوکاری برای حرکت در مسیر عرضه سوپراپ هاست و در شرایط فعلی نیز مجموعهها و اپلیکیشنهایی داعیه سوپراپ بودن و مجموعهها و اپلیکیشنهای دیگری هم داعیه حرکت در مسیر سوپراپ شدن را دارند.
سوپراپها حسب ماموریت ذاتی خود و در مسیر تکامل، به دنبال تکمیل سبدی از سرویسهای متنوع هستند و به تدریج و نسخه به نسخه، بر دامنه سرویسهای خود (که هر یک میتوانند به تنهایی یک اپلیکیشن مجزا باشند) میافزایند. به این ترتیب و حسب نقشه راهی که در پیش گرفتهاند، یک روز مثلاً سرویس خرید شارژ و بسته، روز دیگر سرویس کارتبهکارت، روز بعد و نسخه بعد سرویس پرداخت قبض و به تدریج بازی و سرگرمی و پیامرسانی و خدمات در محل و بیمه و گردشگری و … . به نظر میرسد که ادامه این روند، در ظاهر امر، تبدیل سوپراپها به مینیمارکتهایی است که به فراخور چشمانداز و ماموریتشان، از هر سرویسی یکی را در خود تعبیه کردند و مجموعه پایگاه کاربری خود را به سوی آن سوق میدهند و طبیعتاً، بخشی از تقاضای روزمره کاربران را که میتوانست به سوی نصب اپلیکیشنهای مجزا از مارکتها سوق داده شود، جذب میکنند.
البته در این مسیر، مارکتهای ایرانی هم دست روی دست نگذاشتهاند و با احساس خطر ناشی از احساس رقابت بند فوق، رویکردهایی را در پیش گرفتهاند که با محدود کردن رشد سوپراپها، کمی از بار مخاطرات این فضا بکاهد. مثلاً اصرار بی نتیجه مارکتهای ایرانی برای پیادهسازی کیف پول اختصاصیاشان و یا محدودیت امکان همکاری بین اپلیکیشنی در کسبوکارهای بزرگ (که اصولاً یکی از دلایل وجودیاشان برخورداری از ظرفیت توسعه کسبوکار، پیادهسازی کیف پول، برخورداری از پایگاه گستردهتر کاربری و قابلیت ارائه خدمات بیشتر به کاربران و … است)، از همین قبیل محدودیتهاست. محدودیتهایی که هرچند ممکن است کمی مسیر دستیابی سوپراپها به هدف را طولانیتر کند، اما از ادامه راه منصرفشان نمیکند و چه بسا در نهایت، به ضرر مارکتهای ایرانی نیز منتهی شود. چطور؟
در ارزش ایجاد شده بهواسطه استفاده از مارکتهای ایرانی هیچ شکی نیست. مشخصاً ظرفیتها و تسهیلات ناشی از قراردادن اپلیکیشن در مارکتهای معتبر ایرانی و خارجی بر هیچ توسعهدهنده اپلیکیشنی پوشیده نیست و اعتبار و اعتماد کاربران به این مارکتها، رفتار کاربران در مارکتها (جستوجو و پرسهزنی در مارکتها و بررسی و نصب اپلیکیشنهای جدید و …)، زیرساختهای فنی قابل اعتماد و پایدار و … بسیار پربهاست. اما در هیچ کجای دنیا مبنای تصمیم هیچ کسبوکار معقولی، توجه صِرف به ارزشهای یک قابلیت و بیتوجهی به هزینههای ناشی از این قابلیت نیست و این برآیند دادهها و ستادههای هر معامله و تبادل کسبوکاریاست که بر سرنوشت هر تعاملی تاثیرگذار است. با این نگرش، پذیرش بسیاری از محدودیتهای مارکتها که مشخصاً سوپراپها را هدف میگیرد، هزینههای بسیاری را برای سوپراپها ایجاد میکند که کفه ترازو را به سمت ترک این مارکتها و بارگذاری اپلیکیشناشان در مارکتهای خارجی سنگینتر میکند.
نتیجه محدودیتهای اعمالشده از سوی مارکتهای ایرانی، هرچند ممکن است بهواسطه ایجاد هزینههای جنبی ناشی از اعمال این محدودیتها و کند کردن روند توسعه کسبوکار، تیمهای کوچک و متوسط را در همان مرحله ایده و یا اواسط مسیر از ادامه راه منصرف سازد، انصراف مجموعههای بزرگ از روند تبدیلشدن به سوپر اپ را به همراه ندارد و تنها جهت جریان نصب اپلیکیشن را دستخوش تغییر و تحول میسازد. تحت این شرایط، عمده جریان نصب اپلیکیشنها معطوف به نصب مستقیم از سایت توسعهدهنده و یا مارکتهای خارجی میشود و به همین واسطه چند اتفاق عمده رخ میدهد:
در نتیجه این امر، میتوان مارکتهای ایرانی را از محل اتخاذ چنین تصمیمات سختگیرانهای که قطعاً با نیت تحقق اهداف کسبوکاری اتخاذ شدهاند، تا حدودی از این تصمیم متضرر نیز دانست. برای درک ابعاد حدودی این ضرر، هدایت روزانه چند صد هزار کاربر به مارکتهای خارجی که میتوانست به مقصد مارکت ایرانی بوده و از کنار این مراجعات، نصب اپلیکشنهای دیگر موجود در این مارکتها و در نهایت، افزایش همزمان کاربران اپلیکیشنهای دیگر و بالا بردن سهم درآمدی مارکتها از محل ارائه خدماتشان به اپلیکیشنهای درآمدزا را به دنبال داشته باشد، عملاً حذف و یا ناچیز ساخته است.
نقش مارکتها در اکوسیستم کسبوکارهای مبتنی بر اپلیکیشن را نمیتوان و نباید نادیده گرفت و حسب همین واقعیت، تضمین منافع مارکتها نیز برای پایداری و ارتقای این صنعت ضروری و بدیهی است. این تضمین تا پیش از ظهور سوپراپها به شیوه فعلی قابل مدیریت بوده و طبیعتاً مادامی که اتفاق جدیدی نیفتاده باشد، میتوان ادامه این روند را متصور بود. ولی آیا واقعا بروز و ظهور روند سوپراپ و اپلیکیشنهای چندمنظوره اتفاق جدیدی برای بازبینی در سیاستها و بازطراحی مبانی همکاری بین مارکتها و سوپراپها نیست؟
در حال حاضر مارکتهای ایرانی شرایطی را بدون توجه به ماهیت، اندازه، پتانسیل درآمدی و چشمانداز اپلیکیشنها تدوین کرده و روی میز همه کسبوکارهای مبتنی بر اپلیکیشن میگذارند. حتی موضوع از این هم پیچیدهتر است و در مواجهه با چراغ سبز سوپراپها و شبه سوپراپها برای گپ وگفت و کسب راهکار هم گویی گارد ویژهای دارند و گذر از شرایط فعلی را به مثابه تجاوز از خط قرمزی میدانند که به هیچ وجه قابل مذاکره نیست. راهکار اما شاید در دل همین پاراگراف باشد؛ وضع چارچوبی لااقل کمی منعطفتر و بازگذاشتن مسیر برای گفتوگو و رسیدن به تعاملی که هم کفه منافع مارکتهای ایرانی برای سوپراپها را سنگینتر کند و هم مارکتها را از تحقق اهدافشان (که حتماً و منطقاً یکی از آنها درآمدی است) باز ندارد. کافی است بازنگری مجددی در سبد شاخصهای کلیدی عملکردشان داشته باشند و ضمن توجه به شاخص درآمد، وزن شاخص حفظ یا کسب سهم بیشتر از بازار کاربران را هم در نظر بگیرند.
هر چند این یادداشت به قلم کسی نوشته شده است که خودش در سمت سوپراپلیکیشن داستان قرار دارد، اما در هیچ جای آن تلاش نشده از غیاب مارکتهای ایرانی در این یادداشت سوء استفاده شود. هرچند میتوان جای خالی اظهار نظر متولیان مارکتهای ایرانی را در این یادداشت خالی دانست و به موضوع، با دقت بیشتری از زاویه دید ایشان نیز نگریست. که اگر چنین است (که حتماً هم هست)، باب گفتگو را که از ما نگرفتهاند. یکبار غرور را کنار بگذاریم، دور هم جمع شویم، قهوهای بنوشیم و راجع به نگرانیهایمان، دغدغههایمان و جهتگیریهایمان صحبت کنیم. خدا را چه دیدیم! شاید جواب داد و به راهکار قابل قبولی برای همه ذینفعان رسیدیم.