دانا هاراوی (Donna Haraway) استاد بازنشسته تاریخ شناخت و آگاهی در دانشگاه کالیفورنیا (سانتاکروز) است. او پژوهشگر برجسته مطالعات علم و فناوری است. با وجود تاثیرپذیری از تلقیهای نومارکسیستی و پستمدرن، خود را نه پستمدرن و نه مارکسیست، بلکه پساجنسیتگرا (Postgenderist) میخواند. او مبدع دو نظریه تاثیرگذار سایبورگ (اندامگان مجازی یا بدن-فناوری) و گونهها (Genders) و انبوهی از اصطلاحات مانند فرهنگ طبیعی (Natureculture)، سپهر دادهها (Dataspace)، سیاست مجازی (Cyberpolicy)، فمینیسم سایبورگ (Cyborg Feminism)، فمینیسم مجازی (Cyberfeminism)، حیوانات خانگی مجازی (cyberpets) و ... است. محور نوشتههایش پرسش علمی و علم فناورانه است. او معتقد است در فضای مجازی مرزها کمرنگ میشود و به تدریج از بین میرود و دوگانهپنداریهایی مانند زن-مرد و سیاه-سفید که بنیانهای فکری انسان مدرن را شکل داده است، محو میشود. هاراوی به همه توصیه میکند نباید از فناوری جدید بترسیم، همچنین نباید شیفته آن شویم، بلکه باید یاد بگیریم با آن زندگی کنیم. او 70 سال دارد و کتابهایش (به خصوص کتاب بوزینهها، سایبورگها و زنان) به زبانهای مختلفی ترجمه شده است.
دانا هاراوی یکی از نظریهپردازان تاثیرگذار مطالعات جامعه اطلاعاتی است. او هیچ گاه در آثارش از اصطلاح جامعه اطلاعاتی استفاده نکرده؛ هرچند تلاش دارد با ابداع واژههایی جدید شرایط متفاوت حاکم بر عصر جدید را تشریح کند؛ عصری که در نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات بر همه وجوه فردی و اجتماعی، ذهنی و عینی زندگی ما تاثیر گذاشته است. با پیشینهای عمیق از مطالعات زیستشناسی، تاریخ علم و اندیشه، مطالعات زنان، مطالعات فرهنگی، فلسفه و ادبیات تصویری جدید از جهان نو ارائه میکند؛ تصویری که چندان جذاب نیست اما محتوم و گریزناپذیر است. نوشتههایش به دلیل ارجاعات فراوان به حوزههای مختلف سختفهم است و استفاده از انبوهی از واژگان جدید که خودش ابداع کرده، درک نظریههایش را سختتر میکند. مهمترین نظریه او «نظریه سایبورگ» است. با وجود مقالات و کتابهای مختلف، یک پرسش مشخص را پیگیری میکند: فناوری اطلاعات و ارتباطات چه تغییری در سطح هستیشناسانه ایجاد کرده است؟ دغدغه هاراوی نه روششناسی و نه معرفتشناسی، بلکه هستیشناسی است. او تلاش میکند نشان دهد مرزهایی که تفکر مدرن با تکیه بر این مرزها شکل گرفته بود، در حال از بین رفتن است. در این شرایط نظامهای ارزشی نیز عمیقا تغییر خواهد کرد و معانی و تعریفهای قطعی که هر یک از ما در حوزههای مختلف داریم متزلزل خواهد شد. در نتیجه، نوعی بحران جدی در سطح هستیشناسانه به وجود خواهد آمد که باید در مورد آن کار کرد. منظومه فکری دانا هاراوی در آغاز متاثر از نظریه انتقادی، وضعیت پستمدرن، فلسفه مارکسیستی و اندیشه فمینیستی است اما هرچه زمان میگذرد، تاثیر فلسفه مارکسیستی و باورهای فمینیستی در او کمرنگتر می شود. به شدت مواظب است که برچسب فمینیست و پستمدرن او را در قالب مشخصی محدود نکند. میگوید:«برچسبها همیشه مسالهساز هستند. بدیهی است هر کدام از ما به واسطه تجربه زیسته خود تحت تاثیر اندیشهها و جریانات فکری خاصی باشیم....
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.