قسمت شصت و سوم
مدیری برای موازنه
۲۷ آذر ۱۳۹۷
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۶۳
تاریخ بهروزرسانی: ۲۳ مهر ۱۳۹۸
در جلسه قبلی رئیس از طرح پیشنهادیام حمایت کرده بود اما این کافی نبود تا مدیران دیگر با من همکاری کنند. من میخواستم بعضی از فرایندهای به شدت کهنه و غیرضروری موجود را حذف و تا جایی که امکانات و ابزار حدود 25 سال پیش اجازه میداد روند انجام کارها را مکانیزه کنم. مخالفتها زیاد بود. بخشی از آنها مقاومت کلاسیک هر سیستم سنتی در مقابل روشهای نو بود و کاملاً طبیعی. اما بخشی هم برمیگشت به چیزی که در ابتدا نمیدانستم چیست. کمکم دستگیرم شد که اتفاقاتی در جریان است که من از آنها بیخبر بودم. اتفاقاتی مالی که به نظر سالم نمیآمدند. بعضی از مدیران پروژه با فروشندگان عمده مصالح و تجهیزات مورد نظرشان قرارهای نانوشتهای داشتند تا در ازای خرید از آنها کمیسیون بگیرند. برخی از آنها حتی با پیمانکاران جزء هم این راه را میرفتند. هرچند ابتدا خیلی از اندازه و وسعت ماجرا حیرت کردم اما مشکلم خود ماجرا نبود بلکه مخالفتی بود که آن دوستان در مقابل پروژه من اعمال میکردند که البته قابل درک هم بود. همیشه وقتی همه اطلاعات مربوط به قیمتهای خرید و قراردادها ذخیره و در هر لحظه به راحتی قابل دسترس باشد بعضیها خوشحال نمیشوند، به ویژه که بعضی از اعداد و ارقام هم محل اشکال باشند. به هر حال در یکی از جلسات مخالفتها و کارشکنیهای آنها به شکل غیرمستقیم کاملاً آشکار شد، جایی که وقتی من از علت نگرانی آنها درباره شفافیت پرسیدم یکی از آن مدیران با لحنی نهچندان دوستانه گفت: «مهندس جان، شما تازه اومدی اینجا و خیلی با سیستم کار ما آشنا نیستی... حالا یهکم باش بعد برو همه چیز رو شخم بزن!» در جواب گفتم: «من نمیخوام چیزی رو شخم بزنم. فقط میخوام به اطلاعات و فرایندها نظم بدم تا...» که حرفم را قطع کرد و طوری که انگار میخواست مچم را بگیرد گفت:...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید