وقتی از «رگولاتوری» حرف میزنیم، ذهن بسیاری از فعالان ICT در ایران بهسرعت پر از مجوز، آییننامه، کارگروه و مکاتبه میشود. برای بخش خصوصی، رگولاتور بیش از آنکه نهاد تنظیمکننده باشد، به داوری پیشبینیناپذیر شباهت دارد که قواعد بازی را گاه در میانه مسابقه تغییر میدهد. اما در جهان امروز، رگولاتوری معنایی دیگر یافته است: ابزاری برای ساخت اعتماد، حمایت از نوآوری، و تضمین توازن میان سرعت فناوری و حقوق عمومی. در جهان دیجیتال، قانون دیگر نمیتواند بهاندازه چاپشدن در روزنامه رسمی کند باشد. داده، پلتفرم، و هوش مصنوعی با شتابی در حال دگرگونیاند که هر مقرراتی اگر چابک نباشد، بهجای حمایت، مانع رشد میشود. در ایران اما، تجربه زیستن در میان نهادهای چندرگولاتوری، خود به چالشی ساختاری بدل شده است. برای فهم بهتر این وضعیت، شاید بد نباشد رگولاتوری دیجیتال را از سه زاویه ببینیم: خوب، بد و زشت. «خوب»- قانون در خدمت توسعه در بسیاری از کشورها، رگولاتور نه ناظر صرف، بلکه شریک نوآور است. در اروپا، کمیسیون اتحادیه اروپا و نهادهای ملی تنظیمگر (مانند Ofcom در بریتانیا یا ARCEP در فرانسه) با مفهوم «رگولاتوری هوشمند» به میدان آمدهاند؛ یعنی مقرراتی که بهجای سدسازی، تسهیلگر نوآوریاند. نمونهاش Regulatory Sandboxهایی است که اجازه میدهند استارتآپها در چارچوب کنترلشده محصولات نوآورانه خود را آزمایش کنند. نتیجه اینکه بازار دیجیتال در این کشورها با وجود نظارت سختگیرانه، از اعتماد عمومی برخوردار است. کسبوکارها میدانند که اگر قانون را رعایت کنند، زمین بازیشان ناگهان تغییر نخواهد کرد و کاربران نیز اطمینان دارند که حقوقشان در برابر شرکتها حفظ میشود. «بد»- تداخل نهادی مسیر را گم میکند اما در ایران، مشکل از جایی آغاز میشود که مفهوم رگولاتور روشن نیست. ما با شبکهای از نهادهای پراکنده مواجهیم که هرکدام بخشی از نظارت را در دست دارند اما هیچکدام پاسخگوی کل نیستند. از وزارت ارتباطات و سازمان تنظیم مقررات گرفته تا مرکز ملی فضای...