skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

کسب‌و‌کار

سید صادق پژمان کارشناس و پژوهشگر اقتصاد فرهنگ

نقش اقتصاد توجه درسیاست گذاری فرهنگی و اجتماعی

سید صادق پژمان
کارشناس و پژوهشگر اقتصاد فرهنگ

۱۵ شهریور ۱۴۰۴

زمان مطالعه : ۵ دقیقه

مفهوم «اقتصاد توجه» نخستین‌بار توسط هربرت سایمون مطرح شد؛ زمانی که جهان با انفجار اطلاعات روبه‌رو بود و او بر کمیابی توجه انسان در برابر وفور داده‌ها تأکید کرد. با گسترش اینترنت و عصر دیجیتال، تولید محتوا به‌طور تصاعدی افزایش یافت اما ظرفیت ذهنی انسان ثابت ماند.

این شکاف، توجه را به کالایی استراتژیک بدل کرد که صنایع رسانه‌ای و پلتفرم‌های دیجیتال مدل‌های تجاری خود را بر پایه آن ساختند. مایکل گلدهابر در مقاله‌ای در Wired  استدلال کرد اقتصاد امروز نه «اقتصاد اطلاعات» بلکه «اقتصاد توجه» است؛ زیرا توزیع اطلاعات ارزان است اما توان تمرکز ذهنی کمیاب. او توجه را واحدی واقعی از ارزش دانست که مبادله و انباشت می‌شود و هر تعامل دیجیتال انتقالی از آن است. اقتصاد توجه ساختاری متفاوت از اقتصاد سنتی دارد و به تمرکز شدید توجه در دست اقلیتی محدود منجر شده است.

الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی این تمرکز را تشدید کرده و محتوا یا افراد خاص را برجسته می‌کنند، درحالی‌که اکثریت در حاشیه می‌مانند. پیامدهای این وضعیت از قطبی‌سازی و اخبار جعلی تا تهدید تنوع فرهنگی گسترده است. اقتصاد توجه تنها رقابت برای دیده‌شدن نیست؛ بلکه بنیان قدرت شرکت‌های فناوری است که از مدیریت جریان توجه جهانی ثروتی بی‌سابقه به دست آورده‌اند. ازاین‌رو، این مفهوم چارچوبی کلیدی برای تحلیل مناسبات رسانه‌ای، تبلیغاتی و سیاسی است. پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن، از اعتیاد دیجیتال تا سلطه فرهنگی، ضرورت بازنگری در توسعه دیجیتال را برجسته کرده و مسیر گذار به «اقتصاد خلاق» را ترسیم می‌کند؛ الگویی که خلاقیت و توانمندسازی جوامع را محور ارزش‌آفرینی قرار می‌دهد.

ابعاد سیاستی اقتصاد توجه

اقتصاد توجه در دهه‌های اخیر به یکی از مهم‌ترین زیربخش‌های اقتصاد دیجیتال تبدیل شده است. ارزش این حوزه در سطح جهانی به چندین تریلیون دلار می‌رسد و بخش عمده‌ای از آن در اختیار شرکت‌های فراملی حوزه فناوری قرار دارد. منطق غالب این شرکت‌ها بر استخراج داده‌های رفتاری کاربران و تبدیل آن به ارزش اقتصادی از طریق فروش به تبلیغ‌کنندگان استوار است.

این الگو در حالی‌که بهره‌وری و ارزش‌افزوده‌ای بی‌سابقه از طریق داده و هوش مصنوعی خلق کرده، پیامدهای نامطلوبی همچون افزایش انحصار، تمرکز قدرت اقتصادی، تضعیف رسانه‌های محلی و تشدید نابرابری درآمدی را نیز به همراه آورده است. در بُعد اجتماعی، تمرکز اقتصاد توجه بر بیشینه‌سازی زمان و میزان تعامل کاربران با محتوا، به تولید و ترویج محتوای جنجالی، هیجانی و احساسی منجر شده است. این سازوکار پیامدهایی چون اعتیاد دیجیتال، فرسودگی ذهنی، کاهش کیفیت زندگی و آسیب‌های روانی گسترده را ایجاد کرده است. افزون بر این، الگوریتم‌های مبتنی بر تعامل با هدایت کاربران به سمت محتوای مشابه و پرهیجان، نوعی همسان‌سازی فرهنگی و کاهش تنوع منابع اطلاعاتی رقم زده‌اند که در بلندمدت تنوع فرهنگی جوامع را تهدید می‌کند.

اقتصاد توجه همچنین واجد ابعاد آشکار سیاسی و حکمرانی است. توانایی پلتفرم‌ها در تحلیل کلان‌داده‌ها و پروفایل‌سازی دقیق کاربران، به آن‌ها قدرت مداخله در فرایندهای دموکراتیک، شکل‌دهی به افکار عمومی و حتی تحریک به کنش‌های جمعی داده است. گسترش اخبار جعلی، قطبی‌سازی فضای سیاسی و کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک از جمله پیامدهای این وضعیت است. در بُعد فرهنگی، الگوریتم‌های حاکم بر اقتصاد توجه الگوهای مصرف فرهنگی را به‌طور بنیادین دگرگون کرده‌اند. تأکید بیش از حد بر محتوای سرگرم‌کننده، کوتاه‌مدت و پرهیجان موجب حاشیه‌رانی تولیدات فرهنگی مستقل و ارزش‌های فرهنگی عمیق‌تر شده است. سلطه پلتفرم‌های جهانی تهدیدی جدی برای زبان‌ها و فرهنگ‌های محلی محسوب می‌شود و نوعی «استعمار دیجیتال» را بازتولید می‌کند.

گذار از اقتصاد توجه به اقتصاد خالق: تغییر یک پارادایم

تحولات اخیر در اقتصاد دیجیتال حاکی از جابه‌جایی یک پارادایم بنیادین از «اقتصاد توجه» به «اقتصاد خالق» است. اقتصاد توجه، که بنیان اصلی آن بر مدل‌های تبلیغ‌محور استوار بود، طی دهه‌های اخیر بر رسانه‌ها و پلتفرم‌های اجتماعی سلطه داشته است. در این الگو، مخاطب عمدتاً به‌مثابه «یک عدد آماری» در خدمت بازار تبلیغات تعریف می‌شد و ارزش‌آفرینی حول محور جذب و فروش توجه مصرف‌کنندگان به برندها شکل می‌گرفت. در مقابل، اقتصاد خالق بر مجموعه‌ای از پلتفرم‌ها، بازارها و ابزارهایی متکی است که بیان خلاقانه و کارآفرینی فردی را دموکراتیک می‌سازند. در این چارچوب، مخاطب نه یک واحد آماری منفعل، بلکه یک «جامعه فعال» است که درگیر فرایند تولید، بازتولید معنا و مشارکت مستقیم در زنجیره ارزش فرهنگی و اقتصادی می‌شود. این تغییر پارادایم، رابطه قدرت میان خالقان محتوا و پلتفرم‌ها را نیز متحول ساخته است. اگر در گذشته خالقان برای دسترسی به مخاطب ناگزیر به اتکا بر پلتفرم‌ها بودند، امروز این پلتفرم‌ها هستند که برای حفظ خالقان رقابت می‌کنند؛ زیرا ارزش اقتصادی و سرمایه اجتماعی آن‌ها وابسته به جامعه‌ای است که پیرامون خالقان شکل می‌گیرد. اقتصاد خالق در نقطه تلاقی دو حوزه کلیدی صنایع خلاق و کسب‌وکارهای کوچک قرار دارد. یکی از ویژگی‌های متمایز اقتصاد خالق، بازتعریف ارزش «جوامع کوچک و تخصصی» است.

برخلاف منطق رسانه‌های انبوه که بر کمیت مخاطب استوار بود، این جوامع به دلیل نرخ تعامل بالا، وفاداری مخاطبان و ظرفیت تبدیل بیشتر، ارزش اقتصادی بالاتری ایجاد می‌کنند. چنین شرایطی نشان می‌دهد که صنایع خلاق و دیجیتال به‌سوی ساختاری جامعه‌محور حرکت کرده و بر خالقان مستقل و اکوسیستم‌های پیرامونی آن‌ها متمرکز شده‌اند. در این الگو، سرمایه‌گذاری‌ها در اقتصاد خالق به چهار بخش اصلی تقسیم می‌شوند: پلتفرم‌ها، ابزارهای خلاقانه، ابزارهای درآمدزایی و کسب‌وکارهای خالق‌محور. این دسته‌بندی نه‌تنها بیانگر ساختار جدید این اقتصاد است، بلکه نشان‌دهنده انتقال قدرت از مدل تبلیغ‌محور اقتصاد توجه به مدل جامعه‌محور اقتصاد خالق به عنوان بخشی از اقتصاد خلاق است.

https://pvst.ir/m8j

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو