درآمد ۲ میلیارد دلاری اپلیکیشن موبایل ChatGPT از ابتدای عرضه
طبق دادههای شرکت نرمافزاری Appfigures، اپلیکیشن موبایلی ChatGPT از زمان عرضه در ماه مه ۲۰۲۳…
۲۷ مرداد ۱۴۰۴
۲۷ مرداد ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۶ دقیقه
سال گذشته شرکت گوگل از قابلیت هوش مصنوعی جدیدی با نام «AI Overviews» رونمایی کرد. این قابلیت که در بالای بسیاری از صفحات جستوجو ظاهر میشود به کمک هوش مصنوعی، خلاصهای از نتایج مرتبط با پرسش کاربر را در اختیار او میگذارد. این ویژگی که ابتدا برای کاربران ایالات متحده و پس از آن برای دیگر بخشهای جهان نیز فعال شد، اگرچه تجربه جستوجو را سریعتر و سادهتر کرده است، اما با انتقاد جدی ناشران و صاحبان وبسایتها روبهرو شده است.
به گزارش پیوست، با اینکه گوگل پیشتر مدعی شده بود که این قابلیت تاثیر منفی بر ترافیک وبسایتها نداشته و در واقع کیفیت کلیکها را افزایش داده است، اما بسیاری معتقدند این خلاصههای هوش مصنوعی در عمل جایگزین کلیک روی لینکها شدهاند و کاهش محسوسی در ترافیک وبسایتها رقم زدهاند.
بر اساس مطالعهای از مرکز پژوهشی Pew که دادههای مرور اینترنتی ۹۰۰ کاربر آمریکایی را بررسی کرده است، عرضه این قابلیت به صورت محسوسی بر رفتار کاربران تاثیر گذاشته است.
طبق این گزارش، حدود ۶۰ درصد از شرکتکنندگان دستکم یک بار در ماه مارس ۲۰۲۵ با نتایج جستوجویی مواجه شدند که شامل خلاصهای هوش مصنوعی بوده است. بررسی دقیقتر نشان میدهد کاربران در چنین شرایطی کمتر روی لینکهای سنتی یا همان وبسایتهای ارائه دهنده محتوا کلیک میکنند. مطالعه Pew نشان میدهد:
جالبتر آنکه کلیک روی لینکهای قرارگرفته در خود خلاصههای هوش مصنوعی نیز بهشدت پایین است و تنها در ۱ درصد از خلاصهها به بازدید از منبع منجر میشوند.
یکی دیگر از یافتههای مهم این پژوهش آن است که کاربران پس از مشاهده نتایج حاوی خلاصه هوش مصنوعی، تمایل بیشتری به توقف جستجو و مرور خود دارند.
بهطور کلی، چه صفحات شامل خلاصه باشند یا نه، بیشترین سهم جستوجوها (حدود دو سوم) به حالتی ختم شده که کاربر یا به صفحات دیگر گوگل مراجعه یا بدون کلیک بخش نتایج را تکر میکند.
پژوهش Pew نشان میدهد منابعی که در خلاصههای هوش مصنوعی گوگل مورد استفاده قرار میگیرند، شباهت زیادی به منابع اصلی نتایج جستوجوی سنتی دارند. ویکیپدیا، یوتیوب و ردیت سه منبع اصلی خلاصههای هوش مصنوعی و همچنین جستجوی سنتی هستند و به ترتیب ۱۵ درصد از منابع در خلاصهها و ۱۷ درصد در نتایج سنتی را تشکیل میدهند.
با این حال پژوهش Pew نشان میدهد که نقش ویکیپدیا در خلاصههای هوش مصنوعی پررنگتر شده است (از ۳ درصد در جستجوی سنتی به ۶ درصد در خلاصههای هوش مصنوعی) در حالی که سهم یوتیوب به نصف کاهش یافته است (از ۸ درصد در جستجوی سنتی به ۴ درصد در خلاصههای هوش مصنوعی.)
وبسایتهای دولتی .gov نیز در ۶ درصد از خلاصههای هوش مصنوعی حضور دارند در حالی که سهم آنها در نتایج سنتی تنها ۲ درصد است. سهم وبسایتهای تولیدکننده محتوا نیز در دو حالت تقریبا مشابه و برابر با ۵ درصد است.
طبق یافتهها، حدود ۱۸ درصد از کل جستوجوهای کاربران مورد مطالعه Pew در ماه مارس ۲۰۲۵ با خلاصههای هوش مصنوعی همراه شده است (با توجه به توسعه این قابلیت احتمال دارد که این نرخ در حال حاضر افزایش یافته باشد.) اکثریت این خلاصهها (۸۸ درصد) به سه یا چند منبع استناد کردهاند و تنها ۱ درصد صرفا یک منبع را در ارائه پاسخ لحاظ میکنند.
طول این خلاصهها نیز متغییر است:
دادههای مطالعه Pew نشان میدهد که گوگل برای برخی از انواع جستوجوها بیشتر از دیگران خلاصه هوش مصنوعی نمایش میدهد. به طور کلی احتمال نمایش خالصه هوش مصنوعی برای جستجوهای سوالی افزایش مییابد و همچنین این نرخ در میان جستجوهای تک یا دو کلمه به شکل مشهودی سقوط میکند:
یافتههای این پژوهش را میتوان مهر تاییدی بر نگرانی ناشران و تولیدکنندگان محتوایی دانست که پیش از این هم در این رابطه اظهار نگرانی کرده بودند. با توجه به اینکه کاربران به میزان قابلتوجهی کمتر روی لینکها کلیک میکنند و حتی در بسیاری از موارد مایلند مرور خود را پس از خواندن خلاصه پایان دهند، طبیعی است که ترافیک وبسایتهای تولیدکننده محتوا از طریق موتور جستجوی گوگل به شکل قابل توجهی کاهش یابد.
در عین حال، به نظر میرسد گوگل برای افزایش کیفیت و اعتمادپذیری، بیشتر به منابع معتبر مانند ویکیپدیا، وبسایتهای دولتی و پایگاههای بزرگ اجتماعی مانند ردیت ارجاع میدهد و این رویکرد نیز یکی از عوامل کاهش ترافیک برای وبسایتهای مستقل و کوچکتر است.
با این حال باید توجه داشت که با توجه به ترویج ابزارهای هوش مصنوعی و همچنین افزایش سهم چتباتها در پاسخ به سوالات کاربران، بهینهسازی محتوا برای موتور جستجو شاید از اهمیت کمتری برخوردار باشد اما بهینهسازی برای ابزارهای هوش مصنوعی از جمله خلاصه هوش مصنوعی گوگل و یا چتباتهای محبوبی همچون ChatGPT ممکن است به الگوی درآمدزایی و محتوایی جدید در اینترنت منجر شوند. اما باید دید ناشران و تولیدکنندگان محتوای کوچک میتوانند سهم مناسبی از این تغییر برای خود دست و پا کنند یا درآمد حاصل از این ابزارها بر شرکتهای بزرگ و منابعی متمرکز میشود که با شرکتهای ارائه دهنده قرارداد منعقد کردهاند؟