کارمزد برداشت تتر در ایکسپی صفر شد
کارمزد برداشت تتر در ایکسپی به مدت یک هفته صفر شد. به گزارش پیوست، صرافی…
۵ تیر ۱۴۰۴
۵ تیر ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۷ دقیقه
گزارشی از نیویورکر با اشاره به سه مطالعه مختلف در دانشگاههای MIT، کورنل و سانتا کلارا، به پیامدهای مخرب استفاده مداوم از هوش مصنوعی برای نگارش و حتی ایدهپردازی اشاره میکند. مطالعات انجام گرفته در این سه دانشگاه با مقایسه رفتار و نتیجه عملکرد دستهای از کاربران که از ChatGPT برای انجام یک سری وظایف خاص کمک میگرفتند با دیگر افرادی که بدون استفاده از منابع آنلاین و یا تنها با دسترسی به گوگل همان وظایف را انجام میدادند نشانگر هزینههای پنهانی از جمله کاهش فعالیت مغزی است. استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی همچنین باعث سرکوب صدای شخصی و نبود حس تعلق میشود و نوعی همگرایی در افکار و صدای کاربران رقم میزند.
به گزارش پیوست، در سالهای اخیر و پس از انفجار هوش مصنوعی به دنبال عرضه ChatGPT در سال ۲۰۲۲، این فناوری به عاملی مهم و تحولآفرین تبدیل شده است؛ اما در کنار مزایای آن، مطالعات جدید نشان میدهند که استفاده گسترده از مدلهای هوشمندی همچون ChatGPT ممکن است به هزینههای پنهانی در حوزه شناختی، خلاقیت و فردیت منجر شود. پژوهش دانشگاههای MIT، کورنل و سانتا کلارا نشانگر آن است که تکیه بر ابزارهای هوش مصنوعی نهتنها فعالیت مغزی را کاهش میدهد، بلکه به همگنسازی سبک نگارش، اندیشه و حتی نیز میانجامد.
در یکی از نخستین آزمایشهایی که به طور علمی تاثیرات شناختی هوش مصنوعی را مورد سنجش قرار داده است، پژوهشگران دانشگاه MIT از بیش از ۵۰ دانشجو خواستند تا به پرسشهای سبک آزمون SAT پاسخ دهند. دانشجویان در این آزمایش به سه گروه تقسیم شدند: گروه نخست تنها با اتکا به ذهن خود پاسخ نوشتند، گروه دوم به موتور جستجوی گوگل دسترسی داشتند و گروه سومی هم میتوانستند از ChatGPT برای نگارش استفاده کنند. پژوهشگران در طول روند نگارش، فعالیت مغزی هر شرکتکننده را با استفاده از الکترودهایی که روی سر آنها نصب شده بود، زیر نظر داشتند.
این آزمایش نشان داد که استفاده از ChatGPT منجر به کاهش چشمگیر فعالیت مغزی میشود. شرکتکنندگان این گروه نسبت به دو گروه دیگر اتصالات کمتری را بین نواحی مختلف مغز از خود نشان دادند. کاهش در ارتباطات آلفا (مرتبط با خلاقیت) و تتا (مرتبط با حافظه کاری) به خوبی قابل مشاهده بود.
افزون بر این، ۸۰ درصد از کاربران ChatGPT حتی نمیتوانستند نقل قولی از متنی که به نام خود ارائه داده بودند را به خاطر بیاورند؛ زیرا احساس تعلق یا مالکیتی بر محتوای تولیدشده نداشتند.
مطالعه MIT همچنین نشان داد که پاسخهای تولیدشده توسط ChatGPT دارای شباهتهای سبکی و محتوایی قابل توجهی هستند. به عنوان نمونه، در پاسخ به پرسش «آیا باید دستاوردهای ما برای دیگران مفید باشند تا ما را خوشحال کنند؟»، پاسخهای کاربران ChatGPT اغلب به موفقیتهای شخصی و شغلی اشاره داشتند، درحالیکه پاسخهای دو گروه دیگر طیف گستردهتری از مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و فلسفی را شامل میشد.
در مورد پرسش دیگری درباره مسئولیت افراد ثروتمند نسبت به کمک به فقرا، تقریبا تمام پاسخهای کاربران ChatGPT از این فرضیه حمایت میکرد اما پاسخهای دستی و آنهایی که با کمک موتور جستجو نوشته شده بود، دیدگاههای متفاوتتری، از جمله نقدهایی نسبت به نهادهای خیریه، را شامل میشد. این روند همسانسازی درونمایه و ساختار، به نگرانیهایی جدی درباره کاهش تنوع اندیشهای اشاره دارد.
در پژوهشی دیگری در دانشگاه کورنل، گروههایی از کاربران آمریکایی و هندی به پرسشهایی درباره غذاها و جشنهای مورد علاقهشان پاسخ دادند. زیرگروهی متشکل از شرکتکنندگان آمریکایی و هندی در این آزمایش با ابزار تکمیل خودکار مبتنی بر ChatGPT به پاسخ به پرسشها پرداختند. نتیجه این بود که نوشتههای کاربران آمریکایی و هندی پس از استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی به طرز چشمگیری به یکدیگر شبیه شد و بهجای بازتاب فرهنگهای بومی، بیشتر به سمت هنجارهای غربی گرایش پیدا کرد.
برای مثال، بیشتر پاسخها پیتزا را بهعنوان غذای محبوب ذکر کرده بودند و کریسمس را بهترین جشن میدانستند. این در حالی است که در موارد عدم استفاده از هوش مصنوعی، تنوع فرهنگی بیشتری در پاسخها مشاهده میشد. همچنین، در سطح زبانی نیز نوشتههای دستهای که به هوش مصنوعی دسترسی داشتند به عباراتی کلی و فاقد جزئیات خاص اشاره میکردند، و برای مثال از توصیفهایی مثل «چاشنیها و طعمهای غنی» بهجای اشاره به مواد تشکیلدهنده خاص غذا اشاره میکردند.
پژوهشگران معتقدند استفاده مداوم از هوش مصنوعی نهتنها محتوای تولیدشده را همسان میسازد، بلکه باعث تغییر تدریجی در نحوه فکر کردن افراد میشود. ادیتیا واشیستا، استاد علوم اطلاعات در کورنل، استفاده از ChatGPT را به حضور معلمی در پشت شانه نویسنده تشبیه میکند که بهطور مداوم در حال اصلاح افکار شما است و با گذر زمان اعتماد فرد به صدای خود را کاهش میدهد.
مور نعمان، یکی دیگر از پژوهشگران، نیز میگوید این ابزارها بهشکلی پنهانی اما قوی، نهتنها سبک نگارش، بلکه نظام فکری کاربران را نیز تغییر میدهند. در نتیجه، تصور ما از «هنجار» و «مطلوب» دستخوش دگرگونی میشود.
واژههایی مانند «کلیشهای» یا «سطحی» بارها در توصیف خروجیهای هوش مصنوعی بهکار میروند، اما نکته مهم آن است که این «همگنسازی» فقط محدود به سطح زبانی نیست. این فرآیند میتواند در نهایت یک هژمونی فرهنگی خاص را بازتولید کند. واکینی وارا، نویسنده و روزنامهنگار، که کتاب اخیرش به نام «Searches» روی تاثیر هوش مصنوعی ارتباطات انسانی و فردیت انسان تمرکز دارد، میگوید میانمایگی متونی که هوش مصنوعی تولید میکند یک «توهم امنیت و بی خطری» را القا میکند اما در حقیقت این جریان در حال تقویت فرهنگ قالب است.
از نگاه او، شرکتهایی مانند اوپنایآی با تولید خروجیهایی که «برای همه قابل قبول» باشد، میتوانند کاربران بیشتری را جذب کنند و از این رو برای همگنسازی محتوا انگیزه بیشتری دارند.
مطالعهای دیگر در دانشگاه سانتا کلارا، بر توانایی ابزارهای هوش مصنوعی در کمک به تفکر خلاق تمرکز داشت. در این مطالعه از شرکتکنندگان خواسته شده بود تا برای بهبود محصولات یا پیامدهای غیرمحتمل برخی موقعیتها ایدهپردازی کنند. نتایج نشان داد گروهی که از ChatGPT برای این کار استفاده میکردند، خروجیهایی همگنتر و با تنوع مفهومی کمتری داشتند.
برعکس، گروهی که از «استراتژیهای مبهم» طراحیشده توسط برایان انو و پیتر اشمیت برای این کار استفاده میکردند، ایدههای اصیلتری را ارائه دادند. پژوهشگران باور دارند که کاربران ChatGPT به مرور وارد «حالت گزینشگری» میشوند و بهجای ایدهپردازی، صرفا از میان گزینههایی که هوش مصنوعی ارائه میدهد، انتخاب میکنند.
مکس کرمینسکی، یکی از پژوهشگران این پروژه و از اعضای استارتآپ هوش مصنوعی Midjourney تصریح میکند که پس از تعامل طولانیمدت با مدلهای زبانی، افراد به تدریج از نقش ایدهپرداز به نقش مصرفکننده تغییر ماهیت میدهند. از آنجا که مدلهای زبانی بر اساس میانگین اطلاعات گذشته عمل میکنند، کاربران را نیز به سمت «مرکز جرم معنایی» یعنی بازنمایی غالب تمام تعاملات گذشته خود سوق میدهند.
تجربههای اولیه تحقیقات انجام گرفته در این دانشگاهها نشان به یک حقیقت مهم اشاره دارد. سهولت و راحتی استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی با هزینههای پنهان همراه است. گرچه استفاده از مدلهای زبانی هوش مصنوعی، باعث تسهیل وظایف نوشتاری و خلاقانه شده است، اما ممکن است به قیمت از دست رفتن فردیت، خلاقیت و تنوع فرهنگی تمام شود. در جهانی که بیش از هر زمان دیگری به ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی وابسته است، پرسش مهم آن است که چگونه میتوان از این ابزارها بهعنوان مکملی برای خلاقیت استفاده کرد و نه راهکاری که جایگزین آن شود.
با توجه به این بررسیها به نظر میشود این ضربالمثل قدیمی که نابرده رنج گنج میسر نمیشود در عصر هوش مصنوعی نیز صدق میکند و استفاده از این ابزارها حداقل به گونه رایج آن در بلندمدت هزینههای بسیار سنگینتری نسبت به راحتی برآمده از آن را به دنبال دارد.