ما در حال از دست دادن اختیار کنترل ذهنمان هستیم و مواجهه با این چالش مستلزم تحول نظام آموزشی است. شرکتهایی که نقشی تعیینکننده در اقتصاد ما دارند، توجه یکایک ما را به اشکال بیسابقهای تحت تاثیر قرار میدهند و از آن بهرهبرداری میکنند. به این امر «سرمایهداری توجه» گفته میشود و انتقادات کریس هیز و جاناتان هیت، نویسندگان آمریکایی، از خطرات آن نشان میدهد که وجود ما- ذهن و روح ما- تا چه حد متاثر از توانایی ما در توجه کردن است و اینکه حالا فناوری چگونه این توانایی را تحت کنترل خود درآورده است. یک راه مقابله با این مساله آن است که دایره توجه خود را تغییر دهیم، کاری که به ما کمک میکند در برابر گسستن تمرکزمان مقاومت کنیم، مانند ممنوع کردن تلفن همراه در کلاسهای درس. ایندست اقدامات گرچه ضروری هستند، اما توجه کردن یک مهارت فردی نیز هست و به عضلهای میماند که باید ساخته شود. در حقیقت، این میتوانست رسالت اصلی نظام آموزشی باشد: پرورش مهارت کنترل ذهن خود به وسیله تقویت قدرت توجه. اما اگر قرار بود این امر در هر آموزشی اصلی اساسی باشد، در آن صورت چگونه میشد؟ اولین گام اساسی، کوچک نگه داشتن کلاسها برای محدود کردن عوامل حواسپرتی میبود. ارتباط انسانی دومین مورد کلیدی میبود، چراکه تعامل مستقیم و بی واسطه با دیگران یکی از تاثیرگذارترین تجربههای زندگی ماست که به تمرکز زیادی نیاز دارد. به همین دلیل، گفتوگوی رودررو باید در اولویت قرار گیرد، چیزی که فرد را به گفت و شنود فعالانه وا میدارد. علاوه بر این، دیگر برای رهایی دانشآموزان یا پرت کردن حواسشان از سردرگمی، سکوت و بیحوصلگی تلاش نمیکردیم، چراکه قدرت توجه در اصل توانایی مقاومت در شرایط ناخوشایند است. همچنین فراهم کردن یادآوریهایی عمیق برای توجه داشتن را اصل قرار میدادیم- قدرت کتابها و آثار هنری، پیچیدگی پدیدههای طبیعی و ریزهکاریهای صنایع...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.