در بیشتر تاریخ بشر، ذهن ما در حالت آنالوگ عمل کرده است. یعنی تفکر در الگوهای پیوسته و سیال که جهان طبیعی را منعکس میکند. این شیوه شناخت از درک احساسات تا تصمیمگیریهای شهودی، طی میلیونها سال تکامل یافته است. در این میان هر تغییر تکنولوژیک بزرگ، از اختراع نوشتن تا ماشین چاپ، روش فکر کردن ما را تغییر داده است. اما انقلاب دیجیتالی امروزی تغییری بیسابقه را نشان میدهد: تغییر خود ذهن انسان. تغییر چشمانداز شناختی سیستمهای دیجیتالی نحوه تعامل ما با جهان را تغییر میدهند. تمایلات طبیعی انسان برای تمرکز عمیق، تعامل تجسمیافته (تعامل به کمک حواس) و خلاقیت بداهه به وسیله ابزارهای دیجیتالی به عنوان واسطه بروز میکنند. بنابراین فرایندهای فکری به الگوهایی قابل اندازهگیری و قابل کسب درآمد تبدیل شدهاند. تحقیقات نیکلاس کار (Nicholas G. Carr) که در مقالهای با عنوان «کاری که اینترنت با مغز ما میکند» (The Shallows: What the Internet Is Doing to Our Brains) در سال ۲۰۱۰ منتشر شده، نشان میدهد تعامل دیجیتالی بیش از حد، دامنه توجه را کاهش میدهد و استفاده از شبکههای اجتماعی به کاهش تمرکز عمیق مرتبط است. همچنین افزایش ارائه مراقبتهای سلامت از راه دور و دورکاری، علائم ارتباط غیرکلامی را کاهش و تعاملات اجتماعی را تغییر داده است. ابزارهای دیجیتالی ما را تشویق میکنند تا به الگوهای از پیش تنظیمشده و پیشنهادهای الگوریتمی تکیه کنیم. بنابراین به شکلی نامحسوس تصمیمگیری هنری را تغییر میدهند. با وجود مزایایی مانند افزایش دسترسی و ارتباط، این ابزارها در ایجاد تغییرات شناختی عمیق و از بین بردن توانایی تصور و تخیل ما نقش زیادی دارند. در حال تسریع این تغییرات هستند در حال حاضر حتی مدارس هم کودکان را زودتر با پلتفرمهای دیجیتالی آشنا میکنند و به عادیسازی استفاده از تفکر الگوریتمی در مقایسه با بازیهای اکتشافی میپردازند. دورکاری موجب شده در تعاملات حرفهای یک میانجیگری دیجیتالی هم اضافه شود....
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.