skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره اقتصاد توجه؛ در جست‌وجوی توجهِ از‌دست‌رفته

مینا پاکدل تحریریه

۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۱۳۳

در جست‌وجوی توجهِ از‌دست‌رفته
دامینیک کاب به کمک تیم حرفه‌ای‌اش وارد خواب‌های آدم‌ها می‌شوند و ایده‌ای را در ذهن‌شان می‌کارند: ایده‌ای که آن‌قدر ظرافتمندانه و طبیعی است که فرد خیال می‌کند از درون خودش جوشیده است. ساختار فیلم بر همین مداخله ذهنی استوار است: اینکه چگونه می‌توان به لایه‌های عمیق روان نفوذ کرد. در واقع نولان در Inception، دنیایی را نشان می‌دهد که خیال و واقعیت مرز مشخصی ندارند و تا جایی محو می‌شوند که حتی تماشاگر نمی‌داند چه چیز واقعی است و چه چیز ساخته ذهن. نبوغ اصلی روایت نیز در همین نکته است: برای تسلط بر ذهن، می‌توان سراغ زور و اجبار نرفت؛ جلب ‌توجه و هدایت مغز کافی است. کاب در اینسپشن می‌گوید: «یک ایده، مقاوم‌ترین انگل است. اگر در ذهن کسی کاشته شود، رشد می‌کند، گسترش می‌یابد و همه‌چیز را تغییر می‌دهد.» اقتصاد توجه (Attention Economy) نیز همین‌گونه عمل می‌کند: لایه‌به‌لایه عمل می‌کند و جلو می‌رود: اولش می‌خواهی چند ثانیه‌ای یکی‌ دو عکس را تماشا کنی، بعد اسکرول می‌کنی، ذهنت مشغول می‌شود و تا به خودت بیایی، یک ساعت گذشته. اقتصاد توجه یعنی رقابت بی‌وقفه سازمان‌ها و شرکت‌ها برای جلب توجه ما. نقطه ثقل ماجرا آن محتوایی است که ما را در شبکه نگه می‌دارد و هر ثانیه‌ای که بیشتر مکث می‌کنیم، سود بیشتری تولید می‌شود. در واقع پلتفرم‌ها چیزی به ما نمی‌فروشند، آنها توجه ما را می‌خرند. در این پرونده سراغ مفهوم اقتصاد توجه رفتیم که به‌رغم جدید بودنش، همه به‌نوعی می‌شناسیمش. درباره «توجه» حرف زدیم و اینکه چرا می‌گویند بازه توجه ما انسان‌های عصر فناوری کاهش یافته است. آیا این مساله صرفاً به دلیل فناوری است یا دلایل دیگری نیز دارد. همچنین تاثیرات مختلف اقتصاد توجه را بر حریم‌ خصوصی، آموزش و مغزهایمان مرور کردیم. نگاهی به آمار استفاده از پلتفرم‌های دیجیتالی در کشورهای مختلف انداختیم. با تکیه بر مفهوم «پرهیز انتقادی» (Critical Ignoring) از راه‌حل‌ها گفتیم و...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۳۳ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۳۳ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/l08
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو