نگاه ما به مدلهای تجاری از اساس غلط است. بله، این مدلها قرار است شرکت شما را از رقبا متمایز کنند و ارزشی را در اختیار مشتریان بگذارند (کار آنها را انجام دهند). رهبران هم برای تنظیم و ساختاربندی عملیاتها و تصمیمات مهم به بنیانی از جنس یک مدل تجاری محکم نیاز دارند. اما فرایند ساخت مدلهای تجاری شما را به سمت یک رویکرد سطحی و فنسالار که هدفش بهرهوری و پولسازی برای سرمایهگذاران کوتاهمدت است سوق میدهد. چنین رویکردی حتی در گذشته هم ایده خوبی نبود و امروزه دیگر شدنی نیست. به جای این کار، تجارت خود را با محوریت معنایی پایهریزی کنید که در بلندمدت نیز حائز اهمیت است. پیش از بررسی عدد و رقم لازم است بدانید که شرکت شما چه اهمیتی (در نگاه سهامداران) دارد. این تنها راه ساخت کسبوکاری است که در بلندمدت برای سرمایهگذاران ارزشآفرین است و همواره در نگاه مشتریان و کارکنان نیز اهمیت دارد. به نفع همه است که معنایی فراتر از پول در میان باشد. یک مدل تجاری موفق مشتریان، کارکنان و جامعه را به یکدیگر پیوند میزند اضافه کردن معنا به مدل تجاری طبق تجربه من بیشتر مدلهای تجاری بنیان کار و اینکه شرکت چطور بهتر از رقبا به مشتریان خدمترسانی کند را بهخوبی پوشش میدهند. اما توضیحی نمیدهند که آن شرکت به چه دلیلی اهمیت دارد. وجود این شرکت چرا باید برای کسی مهم باشد؟ چرا باید رقبا را نادیده بگیرد و به سراغ شما بیاید؟ وجه تمایز اصلی شما در نگاه مشتریان چیست؟ اگر پاسخ خوبی برای این سوالات ندارید، احتمالاً در بازار چندان دوام نمیآورید. وقتی حواس بازار از شما پرت شود یا زمانی که رقبا بتوانند قیمتی مشابه شما ارائه کنند، هم مشتری و هم کارکنانتان را از دست میدهید. این مساله هم برای رقابت بلندمدت شما و هم برای جامعه سم است. به نفع تمامی...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.