کمپینهای رفتاری جهت مصرف بهینه انرژی؛ استفاده بهینه با آگاهی
کمپینهای رفتاری با هدف افزایش آگاهی عمومی در مورد صرفهجویی انرژی در سطح جهانی از…
۱ آذر ۱۴۰۳
۶ مهر ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۵ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۷ مهر ۱۴۰۲
فرناز خطیبی، فیلسوف و انسانشناس، میگوید زمانی که هر موجودی به مرحله خودآگاهی و درک خود برسد، مشمول تمام قوانین انسانی، اخلاقی، حقوقی و قوانین مدنی میشود. پس اگر حواس انسان به هوش مصنوعی منتقل و هوش مصنوعی دارای درک شود، باید برای آن هم به عنوان موجودی جدید چارچوبهای اخلاقی و قوانین مدنی وضع شود.
به گزارش پیوست، فرناز خطیبی، فیلسوف و انسانشناس، درباره این نکته که آیا میشود انسان از طریق هوش مصنوعی جاودانه شود گفت: اگر از دیدگاه انسان اشرف مخلوقات است به قضیه بنگریم، این امکان وجود ندارد؛ اما از دید علمی این امکان وجود دارد و انتقال ادراک از انسان به هوش مصنوعی ممکن است.
به گفته خطیبی، در فلسفه ذهن ادراک و بخش خودآگاه از ناخوآگاه ذهن جدا هستند. خودآگاهی مربوط به حواس انسان است. مغز تمام اطلاعات حواس را از بخشهای مختلف دریافت و به مدلهای ذهنی تبدیل میکند. مغز انسان شناخت خود را از مجموع آگاهیها و ادراک میگیرد. درک خودآگاهی این تصور را به وجود میآورد که انسان اشرف مخلوقات است زیرا هیچ خلق دیگری چنین توانایی را ندارد که برای خودش هویت قائل باشد، همچنین علم هم نمیتاند ثابت کند که مفهوم خود چگونه تعریف میشود که شامل تمام کارکردهای ذهن انسان است.
خطیبی معتقد است شاید بشود ادراک را به هوش مصنوعی انتقال دهیم اما اینکه آیا میشود خودآگاهی را نیز انتقال داد جای بحث دارد. او ادامه داد: مغز ما یک گیرنده است که اطلاعات را کنار هم میگذارد و یک تصویر بزرگتر ارائه میدهد. به دلیل اینکه ما از لحاظ فیزیکی در ساختار تکامل محدودیت داریم، محدودیت در گرفتن اطلاعات، محدودیت در پردازش را به وجود میآورد و محدویت در پردازش نیز، محدویت در درک را به وجود میآورد. هوش مصنوعی تا وقتی در حد کامپیوتر باشد، هیچ ترسی برای انسان ندارد، اما هوش مصنوعی زمانی ترسناک میشود که وقتی هوش مصنوعی نسبت به خودش آگاه شود، در این شرایط نمیتوان گفت هوش مصنوعی فقط پردازشگر است زیرا بافت خود جدید اهمیتی ندارد از چه جنسی است، مهم آگاهی است.
خطیبی با اشاره به اهمیت وضع قوانین برای هوش مصنوعی ادامه داد: زمانی که هر موجودی به مرحله خودآگاهی و درک خود برسد، مشمول تمام قوانین انسانی، اخلاقی، حقوقی و قوانین مدنی میشود. پس اگر حواس انسان به هوش مصنوعی منتقل و هوش مصنوعی دارای درک شود، باید برای آن هم به عنوان موجودی جدید چارچوبهای اخلاقی و قوانین مدنی وضع شود.
به گفته خطیبی، در تکامل موجودی باقی میماند که برتر است. ساختار فکر و ذهن با این بدن شکل میگیرد. در این حوزه یک تفکر این است که رباتها میتوانند فیزیک بهتری برای انسانها شوند و ذهن، حافظه و تفکر نیز منتقل میشود. اما تفکر عدهای دیگر این است؛ موجوداتی که به وجود میآیند با انسان یکی نمیشوند و موجوداتی متفاوت با انسان هستند.
امیرحسن موسوی، خبرنگار علمی و پادکستر، درباره مرزشکنی هوش مصنوعی گفت: هوش مصنوعی باعث شد تمام تخصصها و شغلها که حوزههای متفاوتی دارند دوباره در یک زمین مشترک برگردند.
به گفته موسوی، این اولین بار است که با تکنولوژی مواجه میشویم که در امتداد ذهنی ماست، زیرا پیش از این تکنولوژیها امتداد فیزیک بودند؛ مثلاً بیل مکانیکی که قدرت بازوی ما را ۱۰۰ برابر میکرد یا هواپیما که سرعت را هزار برابر میکرد، اما الان هوش مصنوعی امتداد قوای ذهنی انسان است. در این شرایط باید تصمیم بگیریم کدام کارها را به هوش مصنوعی بسپاریم و کدام را واگذار نکنیم. اینجا نقطهای است که تخصصهای مختلف گرد هم آمدند.
موسوی با اشاره به نوظهور بودن فلسفه علم توضیح داد: در فلسفه علم ویژگی نوظهور یعنی هیچ سلولی در بدن ما که از قبل بوده، الان دیگر نیست و این سلولها دائم در حال تغییر هستند. آگاهی و خودآگاهی هیچ چیزی جز سلول نورونها نیست. گفته میشود من بودن انسان یک ویژگی نوظهور مغز است. این آگاهی و خودآگاهی سلولها و نورونهاست. اما وقتی میلیاردها اتصال ایجاد میشود یک ویژگی ظاهر میشود که در آن اجزای سلولی نیست. مثلاً به آب ویژگی مایع بودن اطلاق میشود. آیا آب چیزی جز مولکولهای H2O است؟ خیر. تجمیع شدن میلیونها سلول، در نهایت ویژگی مایع بودن آب را میسازد. خودآگاهی یک ویژگی سطح بالاتر از میلیاردها اتصال است. موضوع این است که ممکن است این تجمیع در هوش مصنوعی هم به وجود آمده باشد.
به گفته موسوی، در حال حاضر هوش مصنوعیای وجود ندارد که همه کارها را با هم انجام دهد و چند توانایی داشته باشد. هر هوش مصنوعی یک کار خاص را میتواند انجام دهد.
موسوی درباره دو دیدگاهی که درباره رابطه تکنولوژی و انسان وجود دارد توضیح داد: یک دیدگاهی وجود دارد به اسم آخرالزمان تکنولوژی، یعنی تکنولوژی پیشران ماست؛ این به معنی جبرگرایی و بیاختیاری انسان است.
دیدگاه دیگر این است که تکنولوژی صرفاً یک ابزار است و انسان مشخص میکند با این ابزار چه کند؛ آیا تکنولوژی را توسعه دهیم که تحت کنترل نظامهای دیکتاتوری باشد که کل زندگی شهروندان را کنترل کند یا به شکل دیگری عمل کند.
اما به گفته موسوی، ما نه مقهور تکنولوژی هستیم و نه نگاه ابزاری صرف باید داشته باشیم، بلکه در میانه این دو در حرکت هستیم.