skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

سال بد، سال اشک، سال شک

نسیم سلطان‌بیگی نویسنده میهمان

۲ اردیبهشت ۱۳۹۶

زمان مطالعه : ۳ دقیقه

شماره ۴۴

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

سال ۹۵ برای من به سال‌های خشکسالی و دروغ شبیه بود و شاید برای شما هم همین‌طور. امسال هم خبرها هر روز با همان هیجان همیشگی‌شان از راه رسیدند، اما خبرهای خوب در راه نبودند. حمله به فین‌تک‌ها و بستن درگاه‌های آنها از اسفندماه ۹۴ شروع شد و بالاخره دی‌ماه امسال سندی به تصویب رسید که نه جامعه فین‌تک‌ها از آن راضی بودند و نه مسئولان دولتی آن را کارآمد می‌دانستند. تیرماه هم خبر حمله هکرها به سایت‌های دولتی و نقش بستن تصویری از صدام در صفحه اول این سایت‌ها به گوش رسید که بیشتر شبیه ماراتن هکرها بود. ابتدا سایت مرکز آمار هک شد و پس از آن سایت سازمان ثبت اسناد و املاک و بعد هم دو سایت وابسته به قوه قضاییه و در نهایت سایت روزنامه «الوفاق» وابسته به خبرگزاری ایرنا.
تابستان داغ نیز با تراژدی تعرفه‌های مخابراتی از راه رسید. بحث تعرفه‌ها دیگر بین مسئولان دهان به دهان نمی‌گشت. حالا مردم کوچه و بازار هم از تعرفه‌ها حرف می‌زدند، تعرفه‌هایی که در نهایت باز هم گران شد. اما پاییز فصل رنگ‌ها بود، لیکن رنگ نزد این کهنه‌قبای ژنده را. پاییز فصل دلسردی دوباره فین‌تک‌ها بود. بحث بر سر آنها باز هم بالا گرفته بود و این میان استارت‌آپ‌ها قلع و قمع می‌شدند و با وجود برداشتن تحریم‌ها قانون مشخصی برای فعالیت این استارت‌آپ‌های مالی تدوین نشده بود و هنوز جنجال بود و حاشیه.
اما زمستان، زمستان گویی تلخ‌ترین فصل سال بود که خشکی و سرمایش در هم تنیده بود و ملغمه‌ای از خبرهای بد ساخته بود. اولین ماه زمستان ماه بهت بود. هر روز خبری می‌رسید و هنوز از شوک خبر قبلی بیرون نیامده بودیم که باز در بهت فرو می‌رفتیم. بالاخره در آخرین روز دی‌ماه این همه سردی آوار پلاسکو شد و بر سر مردمان شهر فرو ریخت و ما ناظرانی شدیم که در پی یک نشانه خوب، گرد شهر با چراغ می‌چرخیدیم.
پلاسکو، نماد تهران بود. نماد جامعه‌ای بود که فرو ریخت و با ریختنش بی‌کفایتی‌ها و بی‌مسئولیتی‌ها نمایان شدند. آتش‌نشان‌هایی که هر چه کردند نشد که نشد که نشد و گویی همه مصداق‌هایی از جامعه امروز ماست. غم پلاسکو و نومیدی و هراس مردمان همه و همه بیش از هر چیز حال و روز جامعه‌ای را نشان می‌داد که گویی شادی از دامانش رمیده و بخت از او روی برگردانده است. پلاسکو آوار شد و ما در میان آوار به دنبال تکه‌پاره‌های وجودمان می‌گشتیم و آنچه نصیب‌مان شد تن‌های بی‌جان بود. حالا نوبت رئیس‌جمهور آمریکا بود تا با حکم بی‌سابقه‌اش درباره صدور ویزا برای ساکنان هفت کشور از جمله ایران، حیرت و سرگردانی را به مردمان‌مان هدیه کند. حکمی که بالاخره شکست اما ترسی عمیق روانه دل‌هایمان کرد. ترس از آینده‌ای نامعلوم…
زمستان، این زمستان سرد هم بالاخره دارد به پایان می‌رسد و ما چشم به راه بهار مانده‌ایم تا شاید با گام‌های سبزش ته‌مانده‌ای شادی نصیب تن‌های رنجور و فسرده‌مان کند. سال ۹۶ سالی پرهیاهو به نظر می‌رسد. سالی که در نیمه نخست آن قرار است انتخاباتی رقم بخورد که بحث‌ها و جدل‌هایش از همین حالا شروع شده. چشم‌انتظار بهار نشسته‌ایم و با چشمانی نگران در جست‌وجوی خبرهای خوب به میزبانی این بهار می‌رویم و در همین حال، زیر لب زمزمه می‌کنیم: سالی که نکوست از بهارش پیداست…

این مطلب در شماره ۴۴ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۴۴ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/vz

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو