۹ مهر ۱۴۰۳
قسمت شانزدهم: بازاریابیهای تلفنی
مواظب کلاهت باش
همیشه فکر میکنی که تو با دیگران متفاوت هستی و امکان اینکه کسی سرت کلاه بگذارد یا گول بخوری، وجود ندارد. مهم نیست که چند دفعه این اتفاق میافتد و تو مغموم میشوی اما هر دفعه این موضوع را فراموش میکنی و باز هم در مراودات روزانه متذکر میشوی که امکان اینکه سرت کلاه برود، وجود ندارد و به تمامی مسائل آگاه هستی و تا از چیزی مطمئن نشوی کاری انجام نخواهی داد. این فقط یک سوی ماجراست. اما با اولین تماس تلفنی که فکر میکنی سودی در آن نهفته است به سادگی دیگران میتوانند کلاهت را بردارند و تو کمترین کاری جز شکایت از دستت برنخواهد آمد. این تقریباً موجزترین شکل از اتفاقی بود که برای من افتاد. همیشه فکر میکردم کسی نمیتواند به سادگی در مورد مسائلی که نسبت به آنها آگاه هستم سرم کلاه بگذارد. اما در کسری از ثانیه گول خوردم. حتی در آن زمان نیز میدانستم احتمال کلاهبرداری وجود دارد و احتمالاً آنها از حس طمع من بهرهبرداری میکنند اما با خودم گفتم در نهایت موضوعی برای صفحه رنجنامه خواهم داشت؛ موضوعی که ۶۸ هزار تومان هزینه داشت. اما اصل ماجرا: هنوز چند دقیقه بیشتر از ورودم به تحریریه نگذشته بود که زنگ تلفنم به صدا درآمد؛ وقتی گوشی را برداشتم یک خانم بسیار مودب که بعد خود را «همتی» معرفی کرد، شروع به صحبت کرد. گفت شماره شما یکی از قدیمیترین شمارههای سیمکارت است و ما برای این سری از افراد سرویسی در نظر گرفتهایم. سیمکارت آنها را به سیمکارت ماهوارهای تبدیل میکنیم. همان زمان میدانستم تنها اپراتوری که مجوز ارائه سرویس خدمات ماهوارهای را دارد «ثریا» است اما باز هم گول خوردم. خانم همتی با سرعت تمام صحبت میکرد و حتی اجازه نفس کشیدن به خودش هم نمیداد دیگر چه برسد به من. گفت در این صورت نرخ مکالمات درونشبکهای من تقریباً نصف...