skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

رازهایی درباره گیرودارهای مدیریت کسب‌وکار؛ خروج از مدار

۷ اسفند ۱۴۰۱

زمان مطالعه : ۴ دقیقه

شماره ۱۱۰

خروج از مدار

تاسیس کسب‌وکار مثل نگه داشتن یک آینه جلوی خودتان است؛ چیزهای بسیار زیادی یاد می‌گیرید. اینجا نکته‌هایی را بازگو می‌کنم که ممکن است درباره کار برای خودتان نشنیده باشید.

بهترین و بدترین اوقات

آماده شوید تا همه حس‌ها را تجربه کنید- و این فقط در هفته اول اتفاق می‌افتد. از ترس تا وحشت تا هیجان محض و خوشحالی را تجربه خواهید کرد. وقتی برای خودتان کار می‌کنید، فشار بیشتر از چیزی است که تصور می‌کنید. اما این فشار بسیار متفاوت با فشاری است که هنگام انجام کار برای دیگران احساس می‌کنید. دیگر نگران این نخواهید بود که آیا همکارهایتان شما را دوست دارند. آیا رئیس‌تان دید که ۱۰ دقیقه بیشتر صرف ناهار کردید یا ممکن است کار کسالت‌باری را به شما محول کنند. وقتی برای خودتان کار می‌کنید، بیشتر نگران نیازهای ابتدایی خواهید بود؛ مثل این نیاز که چگونه قبوض این ماه را پرداخت می‌کنید و غذا چه می‌خورید. این فشارها ابتدا ممکن است شما را خرد کنند. توصیه من؟‌ در شروع کار تا جایی که می‌توانید تلاش‌هایتان را رمانتیک جلوه دهید. استرس را بپذیرید. ساعت‌های طولانی و درآمد پایین بخشی از فرایند است و چندان طول نمی‌کشد.

آری دردسرساز

به زن یا مرد بله‌گو تبدیل می‌شوید. اگر می‌توانستید این مرحله را رد کنید بسیار بهتر می‌شد اما تجربه من می‌گوید این‌طور نیست. هیجان خام راه‌اندازی کسب‌وکار همه را درگیر می‌کند. شاید از سر خوشحالی باشد یا برای راضی نگه داشتن دیگران یا ناامیدی محض. به طرز اجتناب‌ناپذیری در پایان به کارهایی «بله» می‌گویید که در واقع نباید بگویید. اکثر اوقات این وضعیت باعث می‌شود پروژه‌هایی را بپذیرید که کمتر از سطح کاری‌تان دستمزد دارد. اما شاید هم چنین به نظر برسد که خدمات‌تان را طوری عرضه می‌کنید که کیفیت کارتان پایین می‌آید یا با مشتری‌هایی کار می‌کنید که با ارزش‌هایتان سازگار نیستند. در شش ماه اول به همه‌ چیز بله می‌گویید. بعد از آن یاد می‌گیرید «نه» بگویید و این زندگی‌تان را نجات می‌دهد.

سوءاستفاده از انعطاف

هر کاری که دوست دارید می‌توانید انجام دهید. واقعاً هیچ قانونی وجود ندارد مگر پرداخت مالیات. انعطاف‌پذیری‌ای که هنگام کار کردن برای خودتان به دست می‌آورید حیرت‌انگیز است. هر وقت خواستید می‌توانید استراحت کنید. هر وقت خواستید می‌توانید مسافرت کنید و زمان بیشتری را صرف چیزهایی کنید که دوست‌شان دارید. مردم اینها را به شما می‌گویند، درست است؟ این یادداشت درباره نکته‌هایی است که مردم به شما نمی‌گویند- و آنچه بیانش نمی‌کنند این است که شما احتمالاً از این مزیت سوءاستفاده می‌کنید. احتمالاً کارتان را با قدرت شروع می‌کنید؛ چند سال اول روتین خوبی دارید، تلاش‌هایتان بی‌وقفه است و بیش از هر چیزی کار می‌کنید. اما وقتی به موفقیت می‌رسید (بر حسب استانداردهای خودتان)، سوءاستفاده نکردن از انعطاف کار دشوار می‌شود. شب‌ها بیدار می‌مانید. هر وقت بخواهید بدون برنامه مسافرت می‌کنید. و چه کسی می‌تواند به شما بگوید نمی‌توانید این کارها را انجام دهید؟ کسب‌وکار خودتان است. اما بعد از مدتی، عقب‌نشینی و بازگشت به روتین قبلی که شما را در وهله اول موفق کرده بود دشوار می‌شود. وقتی مدیر ندارید و به کسی هم پاسخ نمی‌دهید، قطعاً گاهی از مدار خارج می‌شوید.

مدیریت‌ناپذیر می‌شوید

شاید همیشه «مدیریت‌ناپذیر» بودید و به همین دلیل شرکت خودتان را راه انداختید. در هر حال، هیچ‌کس به شما نمی‌گوید مدیریت‌ناپذیر می‌شوید.

آموزش؟ بله. همکاری؟ بله. اما مدیریت؟ خیر. وقتی چند سال برای خودتان کار می‌کنید، مردم به‌سختی می‌توانند مدیریت‌تان کنند. آن همه مدتی که خودتان را مدیریت کردید نتیجه می‌دهد. و می‌توانید برای خودتان مرز تعیین کنید. این موضوع باعث می‌شود اکثر مدیران احساس کنند به حاکمیت‌شان احترام نمی‌گذارید. تمرکز کامل بر نتایج و سوگیری برای اقدام بازگشت به کار اداری را برایتان دشوار می‌کند. این را وقتی کشف می‌کنید که دوباره استخدام می‌شوید یا با مشتری‌ای کار می‌کنید که به‌غلط تصور می‌کند برای او کار می‌کنید. اصلاً بهتر است این کار را نکنید.

یادگیری بیشتر، احساس بدتر

این شاید مناقشه‌انگیزترین چیزی باشد که به شما نمی‌گویند. بسیار بیشتر از آنچه در دوران کارمندی تمام‌وقت تصور می‌کردید پول درمی‌آورید. نگرانِ پول نبودنْ موهبتی است که افراد زیادی در این زندگی به آن دست پیدا نمی‌کنند. اما وقتی جریان ورودی درآمد به قاعده تبدیل می‌شود، بار دیگر احساس می‌کنید راضی نیستید. همان احساسی که در وهله اول باعث شد کسب‌وکار راه بیندازید با انتقام برمی‌گردد. این فکر مزمن که کافی نیستید برمی‌گردد. و درست است که می‌توانید به اوضاع نگاه کنید و ببینید پیشرفت کرده‌اید اما هرگز احساس کافی بودن نمی‌کنید. صادقانه بگویم، نمی‌دانم این حس روزی کنار خواهد رفت یا خیر.

ضعف‌تان باعث می‌شود ابرقدرت شوید

از سواری لذت ببرید، اما فکر نکنید احساس موفقیت بیشتری خواهید کرد. فکر نکنید احساس خواهید کرد بیشتر مقبول دیگران واقع شده‌اید و باور نکنید که بیشتر از حالا راضی خواهید بود. هرگز راضی نمی‌شوید و این شما را به ابرقدرت تبدیل می‌کند.

منبع: انترپرونر

این مطلب در شماره ۱۱۰ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۱۰ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/eb4

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو