۹ آبان ۱۴۰۳
قسمت یازدهم: تاکسیهای آنلاین
نیمه تاریک ماه
کنفرانس خبری ساعت ۱۰ شروع میشود و باید به موقع آنجا حاضر باشی. شب قبل تا دیروقت کار کردی و صدای هشدار ساعت چندان کمکی به بیدار شدن نمیکند. چشم را که باز میکنی، میبینی کار از کار گذشته و دیرتر از موعد از خواب بیدار شدهای. از جایی که تو هستی تا محل برگزاری کنفرانس خبری مسیر زیادی است. با عجله از خانه بیرون میزنی و به میدان جمهوری که میرسی دست در جیب میکنی ولی در کمال تعجب دستانت هیچی را لمس میکنند. نه کارت بانکی در جیب است و نه پول نقد. سراغ سایر جیبها میروی و به امید اینکه شاید در آنها کارت یا پول را پیدا کنی، جستوجو را ادامه میدهی. نه، خبری نیست. انگار امروز روز بدبیاری است. دیر شده و دیگر امکان برگشتن به خانه هم وجود ندارد. خیابان جمهوری را پیاده گز میکنی تا به سهراه جمهوری برسی (البته اگر با این منطقه آشنا نیستید، باید بگویم سهراه جمهوری همان تقاطع ولیعصر و جمهوری است). در مواقعی که عجله داری انگار زمان به طرز عجیبی تندتر پیشمیرود، گویی عقربهها در تعقیب و گریزند و به ناچار سرعت خود را افزایش دادهاند. در حین راه رفتن سعی میکنی فکرت را منظم کنی و دنبال راه چاره بگردی. تنها راهی که به ذهنت میرسد این است که از اپلیکیشنهای درخواست خودرو استفاده کنی. پول نقد و کارت بانکی همراهت نیست ولی شماره کارت، رمز دوم و سایر اعداد مورد نیاز برای خرید اینترنتی را در ذهن داری. اپلیکیشن جدیدی در این حوزه معرفی شده. چندان هم بد به نظر نمیرسد، به نوعی یک تیر و دونشان است؛ هم سریع به مقصد میرسی و هم این سرویس جدید را آزمایش میکنی که ببینی وضعیتشان چطور است و چه و چه. رقیبشان در تهران اکنون برندی شناختهشده است و سرویس خوبی به مشتریان خود میدهد؛ توقع...