پروندهای درباره دورخیز غولهای صنعتی برای حضور در بازار استارتآپها؛ نفوذ به هسته سخت ثروت
دادههای اقتصادی بهار امسال وقتی از سوی مرکز آمار ایران منتشر شد به نحو نگرانکنندهای…
۹ آبان ۱۴۰۳
«شما که اینکارهای، بالاخره اینستا رو باز میکنن؟ واتساپ چی؟ اینترنت رو میخوان ببندن؟ میگن از شنبه اینترنت میخواد ملی بشه. راسته؟» احتمالاً شما هم که به واسطه کار و شغلتان در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات مشغولید این روزها از این سوالات پرسیدهاند. بالاخره دوست و آشنا و فامیل فکر میکنند شما هم از خودشان هستید و لابد مطلع و صبح به صبح تصمیمات مهم مملکتی در حوزه فناوری اطلاعات را با شما چک میکنند! همه ما احتمالاً یک جوابی دادهایم و اضافه کردهایم که کسی واقعاً نمیداند آینده دسترسی به این پلتفرمها و حتی اینترنت، چه خواهد شد.
البته صحبت کردن از آینده در جایی که همواره در آن روزگار غدّار در جیب خود شگفتانههای رنگوارنگی برای رو کردن دارد، نه تنها کار مشکلی است که شاید همچون قصهگویی کودکانه بنیانی سست داشته باشد. اما چه کنیم که هم سرمان درد میکند و هم پایمان گیر است. در کجا؟ در همین فضایی که به غلط مجازی مینامندش و امروز بخش مهمی از زندگی حقیقی ما در آن جریان دارد و خب مجبوریم سری را که درد میکند دستمال ببندیم!
در این نوشتار کوتاه میخواهم درباره آینده از زاویه و پنجره شبکه ملی اطلاعات صحبت کنم. صحبت کردن از آینده اینترنت بدون اشاره به ریشههای تاریخی موضوع ممکن نیست. از اواسط دهه 80 که مفهوم اینترنت ملی مطرح شد و پس از مناقشات بسیار در باب نامگذاری متناقضنمای آن در قالب ماده 46 قانون برنامه پنجم توسعه نام شبکه ملی اطلاعات گرفت، تا چند سال بعد که الزامات آن در قالب یک مصوبه کوتاه در شورای عالی فضای مجازی تعریف شد، هنوز در باب چیستی این شبکه حرف و حدیث فراوان بود. خاطرم هست همان اوایل دهه 90 در نشریه طیف برق یک ویژهنامه با موضوع شبکه ملی اطلاعات با طرح جلدی از فیل مشهور مولانا کار کردیم تا این واقعیت را بازگو کنیم که هرکس تصوری از شبکه ملی دارد. هرچند امروزه مخصوصاً با وجود مصوبه شهریور 99 با موضوع طرح کلان و معماری شبکه ملی اطلاعات، شورای عالی فضای مجازی، تا حد زیادی ابهامات راجع به این شبکه را برطرف شده است، اما به اعتقاد من هنوز یک شکاف عمیق در فهم این شبکه بین مهندسان و سیاستمداران وجود دارد. این شکاف مفهومی بیشتر از هر چیزی به فهم رابطه بین بخش بینالملل اینترنت (به مفهوم سایتها و پلتفرمهای غیر ایرانی یا هاستشده در خارج ایران) با شبکه ملی اطلاعات برمیگردد. از نظر تعریف رسمی در اسناد شبکه ملی اطلاعات، این شبکه «کاملاً مستقل و حفاظتشده نسبت به سایر شبکهها (از جمله اینترنت) با امکان تعامل مدیریتشده با آنها»ست. در واقع در این تعریف اینترنت و اتصال به شبکه جهانی خارج از ایران برای شبکه ملی اطلاعات هم یک سرویس است مثل سایر سرویسها؛ همچون سرویس موتور جستوجو و جویشگر و سایر خدماتی که روی شبکه ملی تعریف شده است.
این تعریف و سایر جزئیاتی که به عنوان هدف راهبردی و برنامه عملیاتی برای شبکه ملی اطلاعات در طرح معماری این شبکه آمده به هیچ وجه به معنای قطع اتصال به شبکه جهانی اینترنت نیست اما رندانه تکلیف دسترسی موثر و گسترده مردم به خدمات خارج از کشور به ویژه پلتفرمها و شبکههای اجتماعی، پیامرسانها و مانند آنها را هم روشن نمیکند؛ یعنی در مورد دسترسی به پلتفرم خارجی که مثلاً 40 میلیون کاربر دارد ساکت است اما بر ایجاد نمونه بومی با تعداد کاربر چند ده میلیونی تاکید صریح دارد (البته شاید بتوان گفت با گذاشتن شاخص برای نسبت پهنای باند خارجی به داخلی و حتی کیفیت دسترسی تا حدودی تکلیف این نوع دسترسیها را هم به صورت غیرمستقیم روشن کرده است). اینجاست که اختلافها در برداشت نمود پیدا میکند. افراد، مخصوصا سیاستمداران، وقتی میبینند یک شبکه اجتماعی خارجی همچنان در میان کاربران ایرانی مورد اقبال است (ولو اینکه نمونه مشابه و خوب داخلی هم داشته باشد) همچنان گله میکنند که «چرا اینترنت ملی راه نیفتاده؟ اینترنت ملی از نان شب واجبتر است». بنابراین اتفاقی که در عمل میافتد این است: مادامی که عموم کاربران به پلتفرمها و شبکههای بینالمللی به صورت موثر و گسترده دسترسی دارند (ولو نمونه مشابه داخلی آنها هم با حمایت دولت راه افتاده باشد) همچنان از نظر سیاستمداران اهداف و الزامات شبکه ملی اطلاعات محقق نشده است! خب حالا این چه ربطی به آینده اینترنت در ایران دارد؟
مادامی که عموم کاربران به پلتفرمها و شبکههای بینالمللی به صورت موثر و گسترده دسترسی دارند، همچنان از نظر سیاستمداران اهداف و الزامات شبکه ملی اطلاعات محقق نشده است
آنچه آینده را میسازد تحقق عدم قطعیتهاست. آنچه هم باعث پیشبینیناپذیر شدن آینده میشود آن است که ما نمیدانیم کدام یک از پیشرانها و عدم قطعیتهای موجود، که هر کدام یک سناریو محتمل از آینده میسازند، محقق میشوند. حتی در موارد نادری ممکن است اتفاق کاملاً غیرمنتظرهای رخ دهد که آینده را شکل دهد، اتفاقی که در میان عدم قطعیتهایی که کارشناسان و آیندهپژوهان میگویند نباشد. بنابراین گام اول آن است که بدانیم نیروهای سازنده آینده و عدم قطعیتهای آن کدام است.
این نوشتار و مجال کوتاهتر از آن است و البته توانایی من هم محدودتر از آنکه بخواهم همه پیشرانهای مختلف موثر بر آینده اینترنت را شناسایی و احصا کنم و تنها مهمترین آنها را از نظر خودم برمیشمرم. به نظرم آنچه بیش از هرچیزی در ساخت اینترنت آینده ایران نقش دارد نحوه تحقق چند سیاست و اقدام کلیدی باقیمانده از شبکه ملی اطلاعات است. من طبیعتاً به گزارشهای رسمی نهادهای متولی مثل مرکز ملی فضای مجازی دسترسی ندارم که بدانم چند درصد از این شبکه محقق شده است (حالا کاری نداریم که اساساً خود مسئولان هم سر اعداد مشابهی از تحقق این شبکه در تمام سالهای اخیر توافق نداشتهاند. در جدیدترین نمونه وزیر محترم ارتباطات پیشرفت شبکه را ابتدای دولت فعلی 30 درصد و در یک سال اخیر 58 درصد برآورد کرده است که البته جزئیات این رشد قابل توجه در یک سال بیان نشده است) اما آنچه مسلم است اینکه راهاندازی این شبکه به بخش مهم و چالشبرانگیزش رسیده است. تحقق بخشهایی مثل زیرساختهای ارتباطی و بخش زیادی از زیرساختهای اطلاعاتی مثل مراکز داده، مراکز تبادل ترافیک، مراکز توزیع محتوا و مانند آنها علاوه بر توجیهات فنی، توجیهات اقتصادی قوی هم داشته و اصولاً در بسیاری از کشورهای دنیا به ویژه با انگیزههای اقتصادی تحقق مییابد. حتی بسیاری از خدمات کاربردی هم که مستلزم دسترسی جغرافیایی و مالی به داخل کشور است لاجرم به دست ارائهدهندگان ایرانی راهاندازی شده و اکنون محل چالش نیست. اصل چالش آنجاست که بخش عمده آن در ماجرای طرح صیانت سر باز کرد: نحوه مواجهه با پلتفرمهای خارجی به ویژه سیستمعامل، پیامرسان و شبکه اجتماعی که کاربر چند ده میلیونی ایرانی دارند، سازوکار مواجهه با محتوای ناسالم (که به آن در ادبیات اسناد شبکه ملی اطلاعات خدمات سالمسازی و پالایش میگویند)، مساله احراز هویت (مدیریت هویت معتبر کاربران)، مدیریت ترافیک اینترنت (که برای برخی خدمات سقف ترافیک تعیین شده است) و مساله VPNها و فیلترشکنها (فناوریهای حاکمیت گریز).
از نظر من این سیاستها و اقدامات حاکمیت در این پنج محور مهم تعیینکننده آینده اینترنت است. به این ترتیب حرفهایی نظیر قطع کل اینترنت از نظر من نه تنها سناریو محتملی نیست بلکه حسب اسناد بالادستی هم مطلوب سیاستگذاران نیست. بعید هم میدانم هیچ بخشی در حاکمیت نگران مثلاً دسترسی یک شهروند به یک سایت و وبپیج معمولی در اینترنت باشد و قطع آن دردی از کسی دوا یا تهدیدی را خنثی کند. آنچه بیش از هرچیز مهم است نحوه مواجهه و تحقق اهداف در این پنج محور است که برشمردم. البته این بدان معنا نیست که اصل پرداختن به این پنج محور برای اینترنت در کشور نامطلوب است؛ مثلاً مساله احراز هویت معتبر در برخی خدمات مثل خدمات مالی بسیار ضروری و لازم است. اما چیزی که محل بحث است این است که دامنه این مساله تا کجا باید ادامه یابد؟ به همین ترتیب، وجود سازوکارهای سالمسازی محتوا در مصادیقی که وجدان عمومی جامعه آن را محتوای ناسالم میشمارد مانند محتوای پورنوگرافی، آزار سایبری و مانند آنها مفید و ضروری است، اما اگر بنا باشد دایره این امر تحت همان پارادایمی که در رسانههایی نظیر صداوسیما و مطبوعات وجود دارد به اظهارنظرهای سیاسی، اجتماعی و مانند آنها کشیده شود (مانند اتفاقی که اخیراً در پیامرسان ایتا افتاد و کانال یکی از فعالان سیاسی حذف شد و نمونههای متعدد از فیلترینگ و دستورهای سختگیرانه حذف محتوا از سایتها، وبلاگها و..) میتواند محل چالش و تنازع باشد.
در پایان همانطور که در نوشتهای، شبکه ملی اطلاعات را در سال 90 به فیلی در تاریکی تشبیه کردم، هماکنون نیز، به رغم همه پیشرفتهایی که در تهیه و تدوین اسناد و حتی تحقق بخشهایی از آن حاصل شده است، هنوز معتقدم ارکان باقیمانده این شبکه (حداقل پنج محوری که اشاره کردم) همچنان شبیه همان فیل است، بستگی دارد سیاستمداران و مجریان موجود چطور این فیل را توصیف و ترسیم کنند.
تصویری که در آینده از اینترنت ایران ترسیم میشود بسته به آن است.