سرمایهگذاران قرارداد ۴۴ میلیارد دلاری توییتر، ۲۵ درصد سهام xAI دریافت گرفتهاند
گزارش جدیدی از فایننشال تایمز نشان میدهد که با وجود ریزش شدید ارزش توییتر که…
۷ آذر ۱۴۰۳
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۸ دقیقه
کتاب «صد سال تنهایی» با این تصویرسازی آغاز میشود که مردی در برابر جوخه اعدام ایستاده و در انتظار فرمان آتش است. او در همین حال به بعدازظهری زیبا فکر میکند که به همراه پدرش در جستوجوی یخ بودند. این روزها اگر به جای مرد در آستانه اعدام، فضای مجازی و اپلیکیشنهای پیامرسان را قرار دهیم، شاید خیلی هم به بیراهه نرفته باشیم. زیرا اخبار حکایت از آن دارند که عدهای از مسئولان در پی رایزنی برای ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی از طریق تجمیع سرمایه و فعالیت اپلیکیشنهای پیامرسان داخلی موجود در قالب یک پیامرسان ملی هستند که در نهایت میخواهند این اپلیکیشن واحد، جایگزین تمام اپلیکیشنهای پیامرسان خارجی مانند واتساپ شود که با اقبال بیشتری نسبت به پیامرسانهای داخلی مواجه هستند؛ خبری که بیش از هر چیز آرزوهای آنان را که در جستوجوی اعمال محدودیتهای بیشترند برآورده میسازد. تاکنون ۹ پیامرسان ایرانی معرفی شدهاند و نتواستهاند برنده میدان نبرد باشند. حالا قرار است تمام این ۹ تن به یک روح واحد برسند و در مقابل یک پیامرسان خارجی به نام واتساپ که بیشترین مقبولیت را میان مردم دارد، بایستند. در این گزارش، به تفصیل از دلایل بیراهه بودن چنین مسیرهایی برای کنترل فضای مجازی میگوییم و تبعات اجرایی شدن احتمالی چنین اتفاقی را در اکوسیستم دیجیتالی کشور بررسی میکنیم.
هنوز صدای اعتراضها به طرح صیانت از فضای مجازی بلند است که خبری دیگر از راه میرسد. این بار پیامرسانها در مرکز هدف نشستهاند. عدهای از مسئولان معتقدند علت شکست پیامرسانهای ایرانی در رقابت با نمونههای خارجی مانند واتساپ در این است که پراکندگی سرمایه و فعالیت وجود دارد و حالا قصد دارند با تجمیع آنها و ایجاد یک پیامرسان واحد وارد میدان رقابت با پیامرسانهای خارجی شوند. رقابتی که در نهایت منجر به حذف یکی از طرفین میشود. پاییز سال ۱۳۹۵ بود که نام «طرح ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی» به میان آمد و از همان زمان هم مخالفتها با این طرح آغاز شد. ایرادهای متعدد این طرح، همانند طرح ابتدایی صیانت از کاربران فضای مجازی، به حدی بود که مجلسیها اعلام کردند این طرح بهتر است بر اساس اصل ۸۵ در کمیسیون مشترک و با حضور کارشناسان بررسی شود تا قابل دفاع شود. پس از آن، پیشنهادی برای واگذاری مدیریت اینترنت ورودی کشور به نیروهای مسلح با هدف ساماندهی پیامرسانهای داخلی مطرح شد. این طرح از سوی تعدادی از نمایندگان مجلس آن زمان ارائه شد اما به تصویب نرسید. شهریور سال ۱۳۹۹ شرکت ارتباطات زیرساخت اعلام کرد یک مرکز داده اختصاصی با ۵۰۰ سرور قدرتمند را برای پیامرسانهای داخلی ایجاد کردهاند که بابت آن، هزینهای معادل ۴۰۰ میلیارد تومان صرف شده است. با وجود تمام این اقدامات، پیامرسانهای ایرانی موفق عمل نکردند و نتوانستند در برابر نمونههای خارجی قد علم کنند و سری در سرها داشته باشند.
کتاب «صد سال تنهایی» تحولات یک شهر کوچک در منطقهای از آمریکای جنوبی را در گذر هفت نسل بررسی میکند. همین موضوع سبب تنوع و تعدد اسامی شخصیتها میشود، اما در نهایت سرنوشت آنها چندان متفاوت با هم رقم نمیخورد. چیزی شبیه به آنچه این روزها ما در مواجهه با فضای مجازی در ایران تجربه میکنیم. طرحهای متعدد و متنوعی که نامهای مختلفی به خود میگیرند و هدف همه آنها تقویت کنترل و نظارت بیشتر بر فضای مجازی است. طرحهایی که هر کدام باعث بلند شدن صدایی از سوی یک صنف، دسته و گاهی هم صدای اعتراض دستهجمعی شدند. آنچه ثابت است، واکنش منفی به آنهاست. حالا در این ایستگاه قطار، نوبت به پیامرسانها رسیده که بار دیگر با استناد به دغدغههای امنیتی مختلف، سودای تولید یک محصول مشترک در سر پرورانده شود؛ سوال اینجاست که آیا در دنیای کسبوکارهای دیجیتالی ۲+۲ به تولید ۴ منجر میشود؟ مخرج مشترک ناکامیها به نظر میرسد تفاوت چندانی با ریشههای خود نخواهد داشت. چراکه مساله این همقطاران متعدد داخلی هیچگاه کمبود نیرو، زیرساخت، لجستیک یا هر امکانات دیگری که از طریق تجمیع و ادغام قابل حل باشد، نبوده است.
در جایی از کتاب «صد سال تنهایی»، نویسنده به این موضوع اشاره میکند که نسلهای محکوم به صد سال تنهایی فرصتی برای زندگی دوباره روی کره زمین نخواهد داشت. نسلهای محکوم به صد سال تنهایی، نسلهایی هستند که جسارت رفتن به سمت دنیاهای نو را از دست دادهاند و درگیر ترسهای بسیاری هستند. چیزی شبیه به آنهایی که میکوشند با تصویب طرحهای رنگبهرنگ مانند طرح ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی از دل یک ترس بزرگ راهکاری بیرون آورند که با استقبال مردمی هم مواجه شود. ناگفته پیداست که چنین کاری تا چه حد غیرعملی است. کارشناسان حوزه فناوری اطلاعات بر این باورند که شکست پیامرسانهای ایرانی در رقابت با نمونههای خارجی چند دلیل مشخص دارد؛ در ابتدا، تاکید میکنند منطق کسبوکارهای دیجیتالی و کسبوکارهای سنتی با یکدیگر تفاوتهای جدی دارد و یکی از اصلیترین مشکلات در این حوزه، نبود فهم جامع و کامل از فضای کسبوکار دیجیتالی در کشور است. به باور صاحبنظران، فضای کسبوکار دیجیتالی، برای سیاستهایی که به دنبال تولید نمونههای داخلی مشابه هستند، فضایی مشابه خط تولید یک کارخانه است در حالی که این رویکرد با مختصات کاری کسبوکارهای فضای مجازی همخوانی ندارد. فضای دیجیتالی در دنیای امروز، ترسیم یک دنیای بیمرز است و با فیلترینگ نمیتوان دورتادور این دنیای بیمرز را محصور کرد؛ همانطور که تاکنون فیلترینگ نتوانسته به عنوان یک راهکار مثبت عمل کند. نتیجه چنین رویکردی از بین رفتن مفهوم استقلال در عرصه فضای مجازی است. در چنین فضایی به جای تنظیمگری تسهیلگرانه و جایگزینی کسبوکارها به منزله تسهیلگران بازار و تجهیز آنها به ابزارهای بهروز فناورانه به عنوان نهادهای تنظیمگر بخشی، تولیداتی مانند روبیکا روانه بازار میشوند که به دلیل تزریق بودجههای کلان و برخورداری از حمایت مراجع فرادستی است که حیاتشان را ادامه میدهند نه به دلیل کسب اعتماد و مقبولیت در عرصه عمومی اجتماع و مهمتر از همه خلق پایدار ارزش و مزیت رقابتی.
«وقتی کسی مردهای زیر خاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد.» این جمله جایی در کتاب «صد سال تنهایی» نوشته شده است. جملهای که در واقع به ما یادآوری میکند فقدان مزیت رقابتی، یعنی تعلق نداشتن. با وجود آنکه تعرفه اینترنت برای استفاده از پیامرسانهای ایرانی به یکپنجم تعرفه پیامرسانهای خارجی رسید اما این ترفند هم نتوانست در جذب کاربر برای آنها موثر افتد و همچنان در نظر عموم کاربران متعلق به آنها نیستند. زیرا نتوانستند ویژگی منحصربهفردی از خود نشان دهند که پیامرسانهای خارجی که پیش از آنها پا به بازار گذاشتند فاقدش باشند. نمونه ملموس یک پلتفرم با مزیت رقابتی منحصربهفرد کلاب هاوس است. کارشناسان حوزه فاوا بر این باورند که این پلتفرم به دلیل داشتن مزیت رقابتی قدرتمند توانست بخشی از کاربران پلتفرم اینستاگرام را به خود جذب کند و این گامی است که پیامرسانهای ایرانی در میدان رقابت با نمونههای خارجی خود برنداشتند. به نظر میرسد آنچه باید تغییر کند، نگاه مسئولان و تولیدکنندگان پلتفرمهای داخلی است. پیشتر رضا تقیپور، نماینده مجلس و رئیس کمیسیون مشترک حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی، در حمایت از طرح صیانت از فضای مجازی در جلسه علنی مجلس گفته بود: «در سال ۱۳۹۶ به منظور حمایت از پیامرسانهای داخلی، شورای عالی فضای مجازی مصوبهای داشت اما این مصوبه اجرایی نشد. تنها پنج میلیارد تومان به پیامرسانهای داخلی وام داده شد. آیا در مقابل ۳۵۰ میلیون دلاری که تلگرام برای توسعه خود هزینه کرده است این مبلغ موثر خواهد بود؟ در این طرح صندوقی برای حمایت از پلتفرمهای داخلی در نظر گرفته شده است تا بتوانند کیفیت خود را بالا ببرند و با نمونههای خارجی رقابت کنند. مگر ما تجربه موفق دیجیکالا، اسنپ، آپارات و سایر پلتفرمها را نداریم؟ چرا نتوانیم پیامرسان باکیفیتی تولید کنیم؟ در این طرح به دنبال رفع تبعیض بین پلتفرمهای خارجی با نمونه داخلی هستیم.» این جملات گویای نگاه دولتی حاکم بر مساله است و این در حالی است که کارشناسان حوزه فاوا معتقدند تا زمانی که به دنبال ساختن نمونههای مشابه خارجی هستیم، به عنوان دنبالکننده تکنولوژی جهانی شناخته میشویم و دنبالهرو بودن، نوآوری به همراه نمیآورد. به بیان دیگر، حمایتهای دولتی برای توسعه فضای مجازی اگر در ریل درست هدایت نشود، به کارآمدی ختم نخواهد شد. نمیتوان با منطق ماشینهای عصر بخار برای تولید پورشه دستبهکار شد. ساختار و منطق حاکم بر این دو ماشین متفاوت است و به همین دلیل هم در این پروسه نمیتوان به پورشه رسید.
کتاب «صد سال تنهایی» با مرگ مردی به پایان میرسد که پیشتر همسر و فرزندانش را از دست داده و سالهای زیادی را صرف کشف رمز نوشتههای رهبر کولیهای شهر کرده است. پیشگویان به آنها خبر داده بودند آخرین نسل که همان نسل هفتم است موفق به کشف رمزنوشتهها میشود و این اتفاق به معنای پایان حیات این خانواده خواهد بود. پایانی که با مرگ آن مرد رقم خورد. بسیاری از کارشناسان حوزه فاوا به دفعات درباره تبعات اجرایی شدن طرحهایی که به محدودیت میانجامد هشدار دادهاند، اما همچنان خبری در گوش ما میپیچد که قرار است تمام پیامرسانهای داخلی در هم ادغام شوند و در قالب یک پیامرسان ملی به مقابله با پیامرسانهای خارجی برخیزند. نبردی که شکست آن از سوی بسیاری پیشبینی شده است. اما به نظر میرسد این پیشبینیها همانطور که در شخصیتهای کتاب «صدسال تنهایی» خللی وارد نکرد و در نهایت به مرگ همه آنها منجر شد، در این روند هم اثر چندانی نداشته باشد.