مطالعهای در بریتانیا: یک سوم کاربران از هوش مصنوعی برای حمایت عاطفی استفاده میکنند
گزارش تازه یک نهاد دولتی بریتانیا نشان میدهد استفاده از هوش مصنوعی به فراتر از…
۲۹ آذر ۱۴۰۴
۲۹ آذر ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۷ دقیقه

در دهه گذشته، هوش مصنوعی از یک حوزه پژوهشی پیشرفته به یکی از زیرساختهای بنیادی تمدن دیجیتال تبدیل شده است. امروز مدلهای زبانی بزرگ، موتورهای خلق محتوا، سیستمهای تصمیممحور و الگوریتمهای تولید دانش، نه تنها صنایع فناوری بلکه سیاستگذاری عمومی، فرهنگ، اقتصاد خلاق و حتی هویت انسان مدرن را تحت تاثیر قرار دادهاند. در چنین شرایطی، یکی از جدیترین بحثهایی که اکنون در سطوح حکمرانی جهانی مطرح شده، مساله مالیات و حق امتیاز مدلهای هوش مصنوعی است. بحثی که کشورهایی مانند هند پیشگام آن بود و بهزودی به یکی از حساسترین گفتمانهای اقتصاد دیجیتال بدل خواهد شد.
سه تحول بنیادین این مساله را به خط مقدم سیاستگذاری جهانی آورده است:
مدلهای نسل جدید، چه مدلهای چندوجهی و چه مدلهای متخصص، برای یادگیری به مقادیر عظیم دادههای انسانساخت نیاز دارند. مانند کتابها، مقالات، وبسایتها، تصاویر، آثار هنری، گفتوگوها، ویدئوها و غیره. این حجم از داده عملا ستون فقرات دانش دیجیتال جهان است؛ اما تاکنون بخش بزرگی از آن بدون سازوکار شفاف مالکیت و بدون جبران مالی برای تولیدکنندگان محتوا مصرف شده است.
امروزه مدلهای هوش مصنوعی میتوانند مقاله بنویسند، طرح گرافیکی خلق کنند، موسیقی بسازند، کد تولید کنند و حتی گزارش تحلیلی ارائه دهند. در نتیجه، صنایعی که دههها بر نیروی انسانی خلاق متکی بودند، اکنون با رقابتی مواجه شدهاند که ارزش محتوای انسانی را بازتعریف میکند. در چنین شرایطی، «حق امتیاز محتوا» میتواند ابزاری برای حفظ تعادل اقتصادی بین تولید انسانی و تولید ماشینی باشد.
همانگونه که انقلاب صنعتی به شکلگیری مالیات بر کارخانهها و ماشینآلات انجامید، انقلاب هوش مصنوعی نیز دولتها را به بازنگری در مدلهای درآمدی سوق میدهد؛ زیرا مدلهای هوش مصنوعی، ارزش اقتصادی عظیمی خلق میکنند و دولتها تلاش میکنند در عین حفظ تعادل میان نوآوری و مقرراتگذاری، سهم خود را از این زنجیره اقتصادی مطالبه کنند.
بهطور ساده، سازوکاری است که بر اساس آن مدلهای بزرگ هوش مصنوعی، شرکتهای توسعهدهنده، نگهدارنده و مستقرکننده آنها و همچنین پلتفرمهایی که از دادههای دارای حق نشر استفاده میکنند، مشمول پرداخت هزینه، مالیات یا حق امتیاز میشوند؛ این الزام بسته به نوع دادههای بهکاررفته در فرایند آموزش، مالکیت آن دادهها توسط افراد یا سازمانهای مختلف و میزان ارزش اقتصادی جدیدی که از این دادهها ایجاد شده است تعیین میشود. این حق امتیاز میتواند بهصورت مستقیم از طریق پرداخت به تولیدکنندگان محتوا، بهصورت غیرمستقیم از راه صندوقهای ملی، یا بهشکل ترکیبی از مالیات و حقوق نشر اعمال شود.
در حال حاضر، هیچ مدل زبانی بزرگ نمیتواند با قطعیت مشخص کند که هر بخش از دانشی که میداند، از چه منبعی آموخته است. برقراری شفافیت نیازمند ردیابی منبع داده، ممیزی چرخه عمر داده (data lineage) و استانداردهای جدید برای مستندسازی آموزش مدلهاست. این موضوع صرفا فنی نیست؛ بلکه یک نیاز تنظیمگرانه و اخلاقی است.
اگر مقررات بیش از حد سخت شود، زیستبوم هوش مصنوعی متوقف خواهد شد؛ اگر بیش از حد آزاد باشد، ارزش تولید انسانی نابود میشود. چالش اصلی تنظیم چنین مالیاتی، یافتن نقطه تعادلی است که نوآوری را محدود نکند و در عین حال حقوق تولیدکنندگان محتوا را به رسمیت بشناسد.
وقتی یک مدل میتواند رمان بنویسد یا تصویر خلق کند، ارزش متمایز «انسان» چیست؟ آیا محتوا باید دارای امضای انسانی باشد؟ آیا باید قانونی وجود داشته باشد که مدلها محتوای تولیدشده توسط خود را برچسبگذاری کنند؟
بحث حق امتیاز، بهطور مستقیم این سوال را پیش میکشد: چه کسی مالک محتوایی است که مدل تولید میکند؟
کشورهایی که تولیدکننده داده نیستند اما مصرفکننده مدلها هستند ممکن است احساس نابرابری کنند. اگر تنها چند کشور یا شرکت بزرگ حق نشر دادهها را کنترل کنند، یک شکاف ژئوپولیتیک جدی در اقتصاد دیجیتال ایجاد میشود.
مالیات هوش مصنوعی میتواند ابزار توزیع عادلانهتر ارزش باشد، اما اگر بد طراحی شود، شکافها را عمیقتر میکند.
اگر مقررات بیش از حد سخت شود، زیستبوم هوش مصنوعی متوقف خواهد شد؛ اگر بیش از حد آزاد باشد، ارزش تولید انسانی نابود میشود. چالش اصلی تنظیم چنین مالیاتی، یافتن نقطه تعادلی است که نوآوری را محدود نکند، در عین حال حقوق تولیدکنندگان محتوا را به رسمیت بشناسد.
۱- چگونه محتوای تقلیدی، تبدیلشده یا اثرمبنا را ارزشگذاری کنیم؟
بسیاری از خروجیهای مدلها نه «کپی» هستند و نه کاملا مستقل.
۲- اگر یک مدل از دادههای عمومی استفاده کند، مالکیت چگونه تعریف میشود؟
آیا دادههای عمومی نیز باید مشمول حق امتیاز باشند؟
۳- هزینه مالیاتی چه تاثیری بر رقابت جهانی دارد؟
مدلهای باز، شرکتهای کوچک و دانشگاهها ممکن است تحت فشار قرار گیرند.
۴- چگونه میتوان مدلهای آینده را که بر مبنای دادههای مصنوعی آموزش میبینند (synthetic data) ارزشگذاری کرد؟
با وجود همه پیچیدگیها، طرح موضوع مالیات یا حق امتیاز برای هوش مصنوعی میتواند فرصتهای مهمی برای صنعت ایجاد کند؛ از جمله برقراری اعتماد در سطح جامعه، زیرا مردم احساس خواهند کرد که مدلها بهصورت آزادانه و بدون نظارت، از دادههایشان استفاده نمیکنند. همچنین این رویکرد به ایجاد یک زیستبوم پایدار محتوا کمک میکند و باعث میشود ناشران و تولیدکنندگان انگیزه بیشتری برای تولید محتوای باکیفیت داشته باشند. شفافتر شدن فرایند توسعه مدلها نیز از دیگر پیامدهای آن است، چرا که استانداردهای جدید به پایداری بیشتر و افزایش قابلیت حسابرسی منجر خواهند شد. در نهایت، چنین چارچوبهایی میتوانند نوآوری در معماری مدلها و روشهای یادگیری را تسریع کنند و زمینه توسعه گستردهتر دادههای مصنوعی (Synthetic Data)، مدلهای کمداده و روشهای یادگیری فشرده را فراهم آورند.
من معتقدم که جهان به یک چارچوب «حق امتیاز مسئولانه» نیاز دارد؛ چارچوبی که:
۱- شفافیت در استفاده از دادهها
۲- پرداخت حق امتیاز عادلانه و مبتنی بر ارزش افزوده
۳- حمایت از توسعهدهندگان و شرکتهای کوچک
۴- ایجاد استانداردهای جهانی و جلوگیری از قوانین متناقض
۵- تشویق به استفاده از دادههای مصنوعی و روشهای نوین آموزش
جمعبندی
بحث مالیات و حق امتیاز مدلهای هوش مصنوعی تنها یک موضوع اقتصادی یا قانونی نیست؛ بلکه بخشی از یک تحول عمیق در تعریف مالکیت، خلاقیت و ارزش در عصر هوش مصنوعی است. این بحث به ما یادآوری میکند که فناوری هرگز در خلاء عمل نمیکند: هر مدل، هر داده و هر خروجی، در بستر پیچیدهای از روابط انسانی، اجتماعی و اقتصادی شکل میگیرد. آینده هوش مصنوعی نه در غیاب مقررات بلکه در وجود مقررات هوشمند، انعطافپذیر و جهانی رقم خواهد خورد و طراحی یک نظام «حق امتیاز مسئولانه» گامی ضروری در این مسیر است.