تجارت اجتماعی؛ بازاری که دولت نمیبیند، اما زنان میگردانند
ارزش کل تجارت الکترونیکی ایران طبق اعلام مرکز تتا در سال ۱۴۰۳ با رشد ۷۳…
۶ آبان ۱۴۰۴
۶ آبان ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۳ دقیقه

در سالهای اخیر شاهد نوعی بیثباتی ساختاری در سیاستهای پولی و ارزی کشور بودهایم؛ روندی که عمیقتر از اختلاف وزارت اقتصاد و بانک مرکزی است و امروز زیستبوم فناوری و نوآوری ایران را بهطور مستقیم تهدید میکند. آنچه دولت با عنوان «کنترل نرخ ارز» و «حفظ ثبات اقتصادی» از آن یاد میکند، در واقع برای ما فعالان فناوری، به معنای رکود، بلاتکلیفی و مهاجرت نیروهای کلیدی است.
استارتآپها برای بقا به دسترسی آزاد و بهصرفه به خدمات ابری، زیرساختهای پرداخت بینالمللی و فناوریهای روز نیاز دارند. اما سیاستهای کنترلی بانک مرکزی ما را در حصاری از محدودیت و هزینههای پیشبینیناپذیر محبوس کرده است. در واقع، تثبیت نرخ ارز در ظاهر به معنای آرامش است اما در عمل، به خفگی تدریجی نوآوری منجر میشود.
امروز تضاد میان دو رویکرد اقتصادی «آزادسازی نرخ ارز» در وزارت اقتصاد و «تثبیت نرخ نیمایی» در بانک مرکزی به میدانی از اصطکاک میان نوآوری و بوروکراسی بدل شده است. هر تصمیمی در اتاقهای سیاستگذاری گرفته شود، مستقیم بر توان رقابت شرکتهای فناور ایرانی در بازار منطقهای اثر میگذارد. برای ما، دلار فقط یک عدد نیست؛ شاخصی از امید یا ناامیدی است.
سیاستهای ارزی بانک مرکزی بیش از آنکه توسعهمحور باشد، کنترلمحور است. کنترل مقطعی نرخ ارز شاید در کوتاهمدت ثباتی نسبی ایجاد کند، اما برای کسبوکارهای آنلاین نتیجهای جز افزایش عدمقطعیت ندارد. تیمهای فناوری ناچارند بهجای تمرکز بر توسعه محصول، بخش عمدهای از انرژی خود را صرف تطبیق با نوسانها و تصمیمهای ناگهانی کنند. گزارشهای متعدد تأیید میکنند که افزایش نرخ ارز نیمایی و محدودیتهای بانکی، فشار مستقیمی بر استارتاپهای ایرانی وارد کرده است. این فشار یکی از دلایل اصلی مهاجرت نیروهای متخصص از اکوسیستم دیجیتال کشور است.
از نگاه من، سیاستهای ارزی فعلی سه آسیب جدی برای نوآوری به همراه داشتهاند:
۱. افزایش هزینه و دشواری دسترسی به فناوریها و زیرساختهای بینالمللی،
۲. کاهش اعتماد و انگیزه سرمایهگذاران داخلی و خارجی،
۳. مهاجرت نیروی انسانی متخصص و تضعیف سرمایه انسانی کشور.
بانک مرکزی هنوز تصویری دقیق و دادهمحور از واقعیتهای اقتصاد دیجیتال ندارد. وقتی تصمیمسازی بدون گفتوگو با فعالان این حوزه انجام میشود، سیاستها در تضاد با منطق رشد فناوری قرار میگیرند.
به باور من، نخستین گام برای عبور از این وضعیت، طراحی یک سیاست ارزی شفاف، قابل پیشبینی و متناسب با نیازهای اقتصاد دیجیتال و اقتصاد هوش مصنوعی است.
در جهانی که هوش مصنوعی در حال تبدیل شدن به زیرساخت اصلی رقابت است، بیتوجهی به دسترسی فناورانه و پرداختهای بینالمللی، ایران را از مسیر رقابت منطقهای بازمیدارد. اگر سیاستهای ارزی به گونهای تنظیم شوند که استارتآپها بتوانند از فناوریهای نو، از جمله هوش مصنوعی، برای توسعه خدمات و ورود به بازارهای صادرات دیجیتال بهره ببرند، این اکوسیستم نهتنها بار مالی نخواهد داشت، بلکه میتواند به یکی از موتورهای محرک رشد اقتصادی کشور تبدیل شود.
میان سیاستگذاری ارزی و واقعیت زیستبوم فناوری شکافی عمیق وجود دارد. تا زمانیکه سیاستها از کنترل و تثبیت مصنوعی به سمت درک و پیشبینیپذیری حرکت نکنند، فرصتهای بزرگ اقتصاد دیجیتال یکییکی از دست خواهند رفت. اقتصاد دیجیتال، نه تهدید، بلکه ظرفیت نجاتبخش اقتصاد ایران است بهشرط آنکه در سیاستهای ارزی، از کنترل به سمت درک و از تثبیت به سمت پیشبینیپذیری حرکت کنیم.