رئیس کل بیمه مرکزی: حدود ۴۰ تقاضا تاسیس شرکت اینشورتک درحال بررسی است
رئیس کل بیمه مرکزی در گزارشی از وضعیت شرکتهای بیمه اعلام کرد که در حال…
۶ مهر ۱۴۰۴
۹ مهر ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۵ دقیقه
تحول دیجیتال در بسیاری از کشورها و سازمانها با وعده سرعت، شفافیت و هوشمندی آغاز شد؛ اما واقعیت میدانی نشان میدهد که در بسیاری از پروژهها، نتیجه چیزی جز بازتولید همان ناکارآمدیهای گذشته در لباسی نو نبوده است. این پدیده تصادفی نیست، بلکه ریشه در چیزی عمیقتر دارد: مکانیزم بقا.
مکانیزم بقا به این معناست که گروههای ذینفع، چه در ساختارهای دولتی و چه در سازمانهای بزرگ، از فناوری بهعنوان ابزاری برای تثبیت جایگاه و منافع خود استفاده میکنند، نه بهعنوان محرک تغییر. نتیجه این روند، چیزی است که میتوان آن را «فرصتهای سوخته دیجیتال» نامید: طرحها، سامانهها و سرمایهگذاریهایی که میتوانستند بنیان حکمرانی یا مدیریت نو را دگرگون کنند، اما در عمل فقط همان منطقهای قدیمی را در قالبی مدرن بازتولید کردند. این یادداشت تلاش میکند نشان دهد چرا این اتفاق رخ میدهد، چه پیامدهایی دارد، و چگونه میتوان از گرفتارشدن در چرخه « مکانیزم بقا» جلوگیری کرد.
۱. دیجیتالیکردن بروکراسی در برابر دیجیتالکردن حکمرانی
بسیاری از پروژههای دولتی و سازمانی، صرفاً فرایندهای کاغذی و سلسلهمراتبی را به شکل الکترونیک منتقل میکنند. نتیجه این است که سرعت یا شفافیت واقعی حاصل نمیشود، بلکه همان فرایندهای طولانی و ناکارآمد در قالب فرمها و پرتالهای آنلاین بازتولید میشوند.
۲. فناوری بهعنوان سپر دفاعی
گروههای ذینفع اغلب از فناوری برای «پوشاندن ناکارآمدیها» استفاده میکنند. ایجاد سامانههای پیچیده، ایجاد وابستگی به پیمانکاران خاص، یا انباشت دادههای غیرقابلاستفاده همگی ابزارهایی هستند برای اینکه ساختارهای قدیمی مقاومتر شوند.
۳. صورتبندی ظاهری نوآوری
مکانیزم بقا معمولاً خود را در قالب «نمایش نوآوری» نشان میدهد. پروژههای بزرگ دیجیتال با تبلیغات فراوان آغاز میشوند، اما به دلیل عدم تغییر در منطق حکمرانی، پس از مدتی به پروژههای نیمهتمام یا بیاثر تبدیل میگردند.
۴. اقتصاد سیاسی داده
در بسیاری از نظامها، داده بهجای اینکه مبنای شفافیت و تصمیمگیری هوشمند شود، به ابزاری برای انحصارطلبی تبدیل میگردد. دسترسی محدود به داده و مقاومت در برابر بازبودن آن، شکلی از مکانیزم بقا است که مستقیماً به فرصتهای سوخته منجر میشود.
۱. فرسایش اعتماد عمومی
هر بار که یک پروژه دیجیتال با وعده تحول آغاز میشود و سپس به یک سامانه ناکارآمد تقلیل پیدا میکند، اعتماد شهروندان یا کارکنان به توانایی سازمان برای نوآوری کمتر میشود. این فرسایش اعتماد، سرمایه اجتماعی و سازمانی را از بین میبرد.
۲. افزایش هزینهها بدون خلق ارزش
پروژههای دیجیتال ناکام، هزینههای هنگفتی به سازمانها و دولتها تحمیل میکنند، بدون آنکه ارزش واقعی بیافرینند. در نتیجه، منابعی که میتوانست صرف بازاندیشی ساختاری شود، در مسیر حفظ مکانیزمهای بقا مصرف میشود.
۳. از دست رفتن پنجرههای تحول
تحول دیجیتال یک فرصت زمانی دارد. اگر سازمانها نتوانند در لحظه مناسب خود را بازآفرینی کنند، دیر یا زود از رقبا و تحولات جهانی عقب خواهند افتاد. فرصتهای سوخته به معنای از دست رفتن این پنجرههای تاریخی است.
۴. تشدید شکاف نوآوری
سازمانهایی که اسیر مکانیزم بقا هستند، بهمرور از زیستبوم نوآوری فاصله میگیرند. استارتاپها، بخش خصوصی چابک و حتی شهروندان خلاق دیگر تمایلی به همکاری ندارند، زیرا میدانند که سیستم موجود ظرفیت واقعی تغییر را ندارد.
۵. ایجاد پارادوکس فناوری
بهجای آنکه فناوری به کاهش ناکارآمدی بیانجامد، به ابزاری برای تثبیت آن تبدیل میشود. این پارادوکس خطرناک باعث میشود فناوری از «فرصت» به «مانع» بدل گردد.
۱. بازاندیشی در فلسفه حکمرانی و مدیریت
اولین گام، تشخیص این است که تحول دیجیتال یک پروژه فناورانه نیست، بلکه یک پروژه نهادی است. سازمانها باید بپرسند: آیا ما به دنبال مدرنسازی بروکراسی هستیم، یا بازآفرینی حکمرانی؟ پاسخ به این پرسش مسیر پروژهها را تغییر میدهد.
۲. ایجاد معماری داده باز و شفاف
داده باید به یک دارایی عمومی و قابلاستفاده برای اکوسیستم نوآوری تبدیل شود، نه ابزار انحصار گروههای خاص. طراحی معماری داده باز میتواند مکانیزم بقا را تضعیف و ارزشآفرینی را تقویت کند.
تحول دیجیتال در نهایت آزمونی است برای سنجش میزان آمادگی نهادها برای بازاندیشی در منطق بقا. اگر فناوری در خدمت همان مناسبات قدیمی قرار گیرد، نه تنها تحول ایجاد نمیکند، بلکه فرصتهای تاریخی را میسوزاند. اما اگر با شجاعت نهادی و فلسفهای نوین همراه شود، میتواند به بازآفرینی حکمرانی و مدیریت منجر گردد. بنابراین، پرسش کلیدی پیش روی دولتها و سازمانها این است: آیا فناوری را برای فعالسازی مکانیزم بقا به کار میگیریم یا برای ایجاد فرصتهای واقعی تحول؟