جنگ ایران و اسرائیل در سایه هوش مصنوعی
هوش مصنوعی با شتابی بیسابقه، قواعد جنگهای مدرن را بازنویسی کرده و میدان نبرد را…
۹ تیر ۱۴۰۴
۹ تیر ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۳ دقیقه
تحولات ۱۲ روزه اخیر بیش از آنکه فقط یک بحران نظامی باشند، پنجرهای گشودند به واقعیتهای جدیدی که در پسزمینه دنیای دیجیتال در حال شکلگیری است. بحرانها اغلب آنچه را در زمان صلح نادیده گرفتهایم، عریان میکنند. در اینجا، یکی از برجستهترین این واقعیتها «فقدان تابآوری در زیرساختهای فناورانه وابسته» بود.
در چنین بزنگاههایی، هوش مصنوعی دیگر یک تکنولوژی لوکس یا پروژه تحقیقاتی نیست. بلکه به عنصری کلیدی در معادلات امنیت ملی، حاکمیت داده، و مدیریت هوشمند بحران تبدیل میشود. هوش مصنوعی، به معنای واقعی کلمه، زبان تصمیمسازی در عصر الگوریتمی است—زبانی که اگر خود آن را نیاموزیم و نسازیم، دیگران بهجای ما خواهند نوشت.
ما وارد دورهای شدهایم که «اتکای فناورانه به بیرون» نهتنها هزینهبر، بلکه خطرناک است. هرچه دادهها و زیرساختهای تحلیلی ما به پلتفرمها و فناوریهای خارجی گره بخورند، عملاً قدرت تصمیمگیری در لحظات بحرانی را واگذار میکنیم.
در دنیای بههمپیوسته امروز، تهدیدات سایبری تنها مشکل یک کشور خاص نیستند. از بیمارستانهای اروپا تا خطوط لوله انرژی در آمریکا، هر روز شاهد حملاتی هستیم که ریشه در خلأ حاکمیت دیجیتال دارند. اما راهحلهای بومی، فقط زمانی موفقاند که از سطح فنی فراتر بروند و به چارچوبهای حکمرانی نوین دادهمحور متصل شوند.
در ایران، شرکتهای دانشبنیان در سالهای اخیر توانستهاند پاسخهای فنی خوبی به این چالشها بدهند. اما چالش اصلی در سطح زیرساختهای نهادی است: آیا ما توانستهایم اکوسیستم سیاستگذار، قانونگذار، سرمایهگذار و مصرفکننده را بههم متصل کنیم تا فناوری داخلی را نهفقط توسعه، بلکه حفظ و پایدار کنیم؟
در جهانی که سرمایه و تکنولوژی بهطور نابرابر توزیع شدهاند، کشورهای در حال توسعه با یک دوگانه مواجهاند: یا به مصرفکنندگان پلتفرمهای بزرگ تبدیل میشوند، یا سازندگان راهحلهای بومی با قدرت بینالمللی. تفاوت این دو مسیر، در چیزی فراتر از درآمد یا اشتغال نهفته است. در مسیر اول، شما موضوع تصمیمگیری هستید؛ در مسیر دوم، مجری آن.
هوش مصنوعی بومی، در این میان، میتواند نقش تعیینکنندهای در بازتوزیع قدرت ایفا کند. نهفقط از منظر اقتصادی یا صنعتی، بلکه از منظر فرهنگی و حاکمیتی. الگوریتمهایی که فرهنگ، زبان، و شرایط خاص ما را درک نکنند، نمیتوانند آیندهای معنادار برای ما بسازند، حتی اگر از نظر فنی کامل باشند.
توسعه هوش مصنوعی ایرانی، نیاز به چیزی فراتر از بودجه یا زیرساخت فنی دارد: به نوعی همگرایی بین نهادها نیاز دارد. یعنی دانشگاهی که صرفاً مقاله تولید کند، دولتی که صرفاً بخشنامه صادر کند، یا بازاری که فقط به سود کوتاهمدت فکر کند، هیچکدام بهتنهایی کافی نیستند.
در این مسیر، به یک «نقشه راه ملی برای هوش مصنوعی» نیاز داریم، سندی که صرفاً توصیفی نباشد، بلکه در آن تقسیم کار، مسیر حمایت، تعریف مأموریتها و ارزیابی پیشرفت بهطور دقیق تعیین شده باشد. این همان چیزی است که برخی کشورها از یک دهه پیش آغاز کردهاند و امروز از مزایای آن بهرهمند میشوند.