skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

بزرگ‌ترین اشتباه شرکت‌ها در مسیر هوش مصنوعی: تمرکز بر سود به‌جای تغییر روش کار

۱۶ مهر ۱۴۰۴

زمان مطالعه : ۵ دقیقه

مدیران بسیاری هنوز هوش مصنوعی را صرفاً ابزاری برای سودآوری سریع می‌بینند، اما کارشناسان هشدار می‌دهند که ارزش واقعی این فناوری در تغییر فرهنگ کار و بازآفرینی فرآیندهای سازمانی نهفته است. اگر سازمان‌ها تنها به بازگشت سرمایه کوتاه‌مدت دل ببندند، فرصت تحول بنیادین را از دست می‌دهند. با این رویکرد همواره با مثلث برمودای هوش مصنوعی، برای برقراری تعادل میان هزینه، کیفیت و سرعت، دست‌وپنجه نرم خواهند کرد.

یکی از خطاهای رایج در میان مدیران ارشد، آغاز بررسی هوش مصنوعی با این پرسش است که «آیا می‌توان از این فناوری مستقیماً درآمد کسب کرد؟». بر اساس دیدگاه سیلوان دورانتون، متخصص فناوری در شرکت مشاوره بوستون (BCG)، این رویکرد نقطه شروع مناسبی نیست. به گفته او، ارزش اصلی هوش مصنوعی در ایجاد تحول در شیوه کار افراد و فرآیندهای سازمانی نهفته است، نه صرفاً در درآمدزایی مستقیم. در نتیجه، سازمان‌هایی که صرفاً به بازگشت سرمایه کوتاه‌مدت می‌اندیشند، معمولاً فرصت ایجاد تغییرات بنیادین و پایدار را از دست می‌دهند.

دورانتون همچنین یادآور می‌شود که ارزیابی سودآوری هوش مصنوعی دشوار است، زیرا مقیاس‌پذیری آن با چالش‌هایی همچون نیاز به زیرساخت مناسب، فرهنگ سازمانی همسو و صرف زمان همراه است. پیام اصلی این است که بهره‌گیری مؤثر از هوش مصنوعی مستلزم نگاهی فراتر از شاخص‌های مالی است؛ باید بررسی شود که این فناوری چگونه می‌تواند شیوه کار، فرآیند تصمیم‌گیری و مسیر نوآوری در سازمان را دگرگون کند.

بسیاری از شرکت‌ها در تلاش برای کسب سود مستقیم از هوش مصنوعی، شبیه قرار اول ناموفقی عمل می‌کنند؛ یا بیش از حد شتاب‌زده پیش می‌روند یا مسیر اشتباهی را انتخاب می‌کنند. آنها معمولاً پروژه‌های سنگینی را شروع می‌کنند، بی‌آنکه بدانند ارزش واقعی هوش مصنوعی زمانی نمایان می‌شود که کارکنان یاد بگیرند چگونه با این فناوری کار کنند، نه اینکه تنها به مدل‌های پیشرفته و پرزرق‌وبرق تکیه کنند. اشتباهات در اجرای پروژه‌های هوش مصنوعی می‌تواند منجر به ناامیدی گسترده در سطح مدیریت ارشد شود. در بسیاری از موارد، حتی مدیران عامل نیز همچنان بی‌اطلاع‌اند که چه زمانی قرار است مزایای سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده در سال ۲۰۲۴ آشکار شود.

ریشه بسیاری از مشکلات در به‌کارگیری هوش مصنوعی به نحوه اجرای آن بازمی‌گردد. گسترش و مقیاس‌بندی این فناوری از نظر فنی فرآیندی پیچیده و دشوار است و نیاز به رویکردی متعادل دارد. بر اساس یک چارچوب پیشنهادی، سازمان‌هایی که قصد دارند از راهکارهای هوش مصنوعی بهره ببرند، می‌بایست حدود ۱۰ درصد از زمان و بودجه خود را به توسعه و آموزش مدل‌ها اختصاص دهند، ۲۰ درصد را صرف داده‌ها و زیرساخت‌های فناوری کنند تا عملکرد درست سیستم تضمین شود، و ۷۰ درصد باقی‌مانده را برای تغییر شیوه کار و تعامل کارکنان با این فناوری به کار گیرند. این رویکرد بر اهمیت تجهیز و توانمندسازی نیروی انسانی برای کار با فناوری‌های هوش مصنوعی تأکید دارد و آن را به‌عنوان عاملی کلیدی برای ایجاد تحول واقعی در سازمان معرفی می‌کند.

تمرکز در استفاده از هوش مصنوعی در شرکت‌ها اهمیت زیادی دارد

برای بهره‌گیری واقعی از ظرفیت‌های هوش مصنوعی، سازمان‌ها باید از پراکندگی منابع و تلاش برای اجرای هم‌زمان پروژه‌های متعدد پرهیز کنند. ارزش‌آفرینی زمانی شکل می‌گیرد که تمرکز بر تعداد محدودی از اقدامات کلیدی و اثرگذار باشد، نه اینکه انرژی و بودجه میان ده‌ها طرح کوچک تقسیم شود. تجربه نشان داده رویکرد پراکنده و مرحله‌به‌مرحله به‌ندرت به نتایج مطلوب می‌انجامد. در مقابل، انتخاب حوزه‌های استراتژیک و سرمایه‌گذاری عمیق بر آن‌ها بیشترین بازده را ایجاد می‌کند. برای نمونه، یک فروشگاه زنجیره‌ای می‌تواند با استفاده از هوش مصنوعی بهترین ترکیب کالا یا پیشنهاد مناسب را برای هر منطقه شناسایی کند و از همین مسیر، مزیتی روشن نسبت به رقبا به دست آورد؛ رویکردی که به‌ویژه در صنعت خرده‌فروشی، با توجه به نیاز به شناخت دقیق رفتار بازار و مشتریان، اهمیت دوچندان دارد.

یکی از ظرفیت‌های نوظهور هوش مصنوعی، توسعه عامل‌های هوشمندی است که به‌جای مشتریان خرید می‌کنند. این عامل‌ها آن‌قدر کارآمد عمل می‌کنند که می‌توانند وفاداری مشتریان را به یک برند یا فروشگاه افزایش دهند و عملاً مانع روی‌آوردن آن‌ها به رقبا شوند. وقتی این رویکرد با ابزارهایی مانند بهینه‌سازی پیشنهادات و انتخاب کالا برای هر منطقه جغرافیایی ترکیب شود، هم اهداف استراتژیک سازمان و هم دستاوردهای ناشی از هوش مصنوعی را هم‌زمان محقق می‌سازد. نکته مهم این است که سازمان‌ها باید انرژی خود را بر تعداد محدودی از چنین حوزه‌های اثرگذار متمرکز کنند و در کنار آن، به قاعده ۱۰، ۲۰ و ۷۰ درصدی در تخصیص منابع پایبند باشند؛ مدلی که بیشترین بازده و پایداری را در بهره‌گیری از هوش مصنوعی تضمین می‌کند.

مثلث برمودای هوش مصنوعی

گسترش و مقیاس‌بندی هوش مصنوعی کاری پیچیده است، زیرا سازمان‌ها معمولاً باید میان سه عامل اصلی توازن برقرار کنند: هزینه، کیفیت و سرعت. این وضعیت شبیه «مثلث برمودا»یی است که در آن گاهی ناچار می‌شوید یکی از این سه ضلع را فدا کنید تا دو ضلع دیگر بهینه شوند. در مرحله نمایش اولیه (Demo)، رسیدن به نتایج چشمگیر ساده به نظر می‌رسد، اما در مقیاس عملیاتی، جایی که باید روزانه میلیون‌ها درخواست پردازش شود و پاسخ‌های دقیق در کوتاه‌ترین زمان ارائه گردد؛ دشواری‌های واقعی آشکار می‌شود.

تجربه به کارگیری این تکنولوژی در کسب‌وکارها نشان داده است که موفقیت پایدار تنها با اتکا به فناوری و سیستم‌ها به دست نمی‌آید؛ سرمایه‌گذاری اصلی باید بر نیروی انسانی متمرکز باشد. توانمندسازی کارکنان، مدیریت تغییر و حضور رهبران جسور در خط مقدم این تحولات، نقشی کلیدی در آزادسازی ارزش واقعی هوش مصنوعی ایفا می‌کند.

https://pvst.ir/mks

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو