توکنسازی مسکن در ایران؛ امید فناورانه یا سراب تکراری؟
ایدههایی نظیر توکنسازی املاک و استفاده از فناوریهای نوین مانند بلاکچین و RWA، بهعنوان نسخه…
۸ خرداد ۱۴۰۴
۷ خرداد ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۹ دقیقه
با ظهور مدلهای زبانی پیشرفتهای مثل ChatGPT که میتوانند بهراحتی کدهای کامپیوتری تولید کنند، اصطلاح جدیدی به نام «کدنویسی حسی» (Vibe Coding) وارد دنیای فناوری شده است. Vibe coding سبکی از کدنویسی است که به جای قواعد خشک و ساختارهای رسمی بیشتر بر احساس، جریان ذهنی و خلاقیت لحظهای تمرکز دارد. در این روش، برنامهنویس با تکیه بر شهود، تجربه و حالوهوای ذهنی خود کد مینویسد. کدنویسی حسی بسیار رایج شده است و افرادی بدون دانش برنامهنویسی، تنها با کمک هوش مصنوعی، میتوانند نرمافزار بسازند.
سایت نیوساینتیست نوشت: اگر ایدهای برای ساخت یک اپلیکیشن دارید، اما نمیدانید از کجا باید شروع کنید، «کدنویسی حسی» شاید همان چیزی باشد که دنبالش هستید. این اصطلاح به استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی – بهویژه مدلهای زبانی بزرگ مثل ChatGPT) برای تولید کد اشاره دارد، حتی اگر کوچکترین تجربهای در برنامهنویسی نداشته باشید. این مطلب گزیدهای از مقاله سایت نیوساینتیست است که برخی قسمتها به آن اضافه شدهاند.
نوآ جیانسیراکوزا، استاد دانشگاه بنتلی در ماساچوست، میگوید: کدنویسی حسی یعنی استفاده از هوش مصنوعی مولد، نه فقط برای کمک در برنامهنویسی، بلکه برای نوشتن تمام کدهای موردنیاز یک اپلیکیشن. بهعبارت دیگر، کاربر فقط درخواست خود را به مدلی مانند ChatGPT، Claude یا Copilot میدهد و باقی کار را هوش مصنوعی انجام میدهد.
این اصطلاح را آندری کارپاتی، مهندس نرمافزار برجستهای که سابقه مدیریت بخش هوش مصنوعی در شرکت تسلا و عضویت در تیم مؤسس OpenAI را دارد، برای اولینبار مطرح کرد. او در ماه فوریه در شبکه اجتماعی X (توییتر سابق) نوشت: یک نوع جدید از کدنویسی هست که من اسمش را گذاشتهام کدنویسی حسی.
کارپاتی در توضیح این مفهوم نوشت: یعنی کاملاً خودتان را به جریان و حس لحظه بسپارید، به رشد نمایی اعتماد کنید و اصلاً فراموش کنید که کدی در کار است. همین توصیف کافی بود تا ایدهاش در فضای فناوری طنینانداز شود. سایمون ویلیسون، توسعهدهنده نرمافزار، میگوید: این توییت به خوبی حالوهوای خیلی از مردم را نشان داد؛ افرادی که برنامهنویس حرفهای نیستند اما با مدلهای زبانی کار میکنند، کد مینویسند و به نتایج چشمگیری هم میرسند.
برنامهنویسی مهارتی است پیچیده و زمانبر و همین باعث شده بسیاری از افراد قید یادگیری آن را بزنند. اما کدنویسی حسی این فرصت را فراهم کرده تا کسانی که ایدههایی برای ساخت اپلیکیشن یا خدمات دیجیتال دارند، بدون نیاز به یادگیری زبانهای برنامهنویسی، ایدهشان را عملی کنند.
مت وود، پژوهشگر دانشگاه نورثآمبرلیا در بریتانیا، میگوید: از یک منظر، این یک تحول واقعی است. چون خیلیها با استفاده از چند مرحله درخواست (پرامپت)، به نتایج بسیار خوبی میرسند ، نتایجی که اگر خودشان میخواستند دستی کدنویسی کنند، حتی نزدیکش هم نمیشدند. البته او هشدار میدهد که خروجی این شیوه ممکن است ناقص یا پر از خطا باشد.
هدف «کدنویسی حسی» (Vibe Coding) این است که برنامهنویسی و نوشتن کد را از یک کار خشک و فنی به تجربهای خلاقانه و آزاد تبدیل کند. این سبک به افراد (حتی آنهایی که برنامهنویس حرفهای نیستند) اجازه میدهد با کمک ابزارهایی مثل مدلهای زبانی هوشمند، راحتتر ایدههایشان را اجرا کنند و بدون درگیر شدن با جزئیات فنی، به نتایج جالب و کاربردی برسند.
در اینباره اختلافنظر زیادی وجود دارد. سایمون ویلیسون میگوید: این روزها در لینکدین و توییتر، خیلیها ادعا میکنند که دیگر نیازی به یادگیری برنامهنویسی نیست، اما او معتقد است این ادعاها بیش از حد خوشبینانه است.
جیانسیراکوزا میگوید: بهنظر من این مسیر آیندهداری است که در آینده نزدیک بهتر هم خواهد شد، اما فعلاً محدودیتهایی دارد و از نظر کیفیت و اعتمادپذیری، هنوز جای کار دارد. به گفته او، کدهایی که از این طریق تولید میشوند اغلب دارای ایراد هستند و چون افراد استفادهکننده دانش کافی برای رفع این خطاها را ندارند، دوباره مجبورند از همان هوش مصنوعی کمک بگیرند.
«کدنویسی حسی» (Vibe Coding) میتواند بسیار مفید باشد، بهویژه برای کسانی که تجربه برنامهنویسی حرفهای ندارند یا میخواهند بهسرعت ایدهای را اجرا کنند. این سبک به افراد اجازه میدهد بدون درگیر شدن با پیچیدگیهای فنی، با کمک ابزارهایی مثل مدلهای زبانی هوشمند، به تولید کد بپردازند. نتیجه این فرایند میتواند خلاقانه، الهامبخش و حتی کاربردی باشد، بهویژه در مراحل اولیه توسعه محصول یا برای یادگیری از طریق تجربه و آزمونوخطا.
با این حال، کدنویسی حسی همیشه هم بیخطر نیست. کدی که صرفاً بر اساس حس و حال نوشته میشود، ممکن است استانداردهای لازم برای امنیت، پایداری یا مقیاسپذیری را نداشته باشد. همچنین خطر آن وجود دارد که کاربر بدون درک واقعی از منطق پشت کد، تنها به خروجی دلخواه برسد که در پروژههای پیچیده میتواند مشکلساز شود. پس این سبک کدنویسی زمانی مفید است که بهعنوان نقطه شروع یا ابزاری خلاقانه استفاده شود، نه جایگزینی کامل برای مهارتهای فنی و اصول مهندسی نرمافزار.
یکی از نگرانیهای رایج درباره هوش مصنوعی این است که مشاغل انسانی را حذف میکند. اما در مورد کدنویسی حسی، با وجود تمام ادعاهایی که در شبکههای اجتماعی مطرح میشود، شواهد چندانی وجود ندارد که نشان دهد این روش جای مهندسان نرمافزار را خواهد گرفت.
مت وود میگوید: این روش قرار نیست جایگزین برنامهنویسان شود.
سایمون ویلیسون نیز چنین نظری دارد و میگوید: وظیفه یک مهندس نرمافزار این است که نرمافزاری بسازد که واقعاً کار کند. بخش زیادی از کاری که ما بهعنوان مهندس نرمافزار انجام میدهیم، فقط تایپ کردن کد نیست. بنابراین فکر نمیکنم چنین سیستمهایی بتوانند ما را بیکار کنند.
تا همین چند سال پیش، برنامهنویسی بیشتر یک کار فنی و منطقی بود؛ باید زبانها و قواعد را دقیق بلد میبودید، الگوریتمها را میشناختید و همهچیز را با ساختاری مشخص و مهندسیشده جلو میبردید. این رویکرد هنوز هم پایه و اساس دنیای نرمافزار است، اما همیشه هم برای همه افراد مناسب یا جذاب نبوده. خیلیها ایدههایی در ذهن داشتند اما نمیتوانستند آن را به کد تبدیل کنند، چون بلد نبودند «مثل مهندسها» فکر کنند.
اما حالا، با ابزارهایی مثل مدلهای زبانی بزرگ (مثل ChatGPT)، ورق برگشته. شما میتوانید فقط با توصیف چیزی که در ذهن دارید، یک قطعه کد دریافت کنید. اینجا دیگر همهچیز فقط درباره منطق و ساختار نیست؛ بلکه درباره حس، خلاقیت و لحظه است. به همین خاطر، مفهومی به اسم «کدنویسی حسی» شکل گرفته—روشی که در آن بیشتر با حالوهوا و ایدهها پیش میروید تا با قواعد خشک و سنتی. این تغییر، دروازهای تازه برای خیلیها باز کرده که تا دیروز حتی فکرش را هم نمیکردند بتوانند کدنویسی کنند.