skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره فناوری املاک و مستغلات؛ تو فکر یک سقفم*

مینا پاکدل تحریریه

۱۰ بهمن ۱۴۰۳

زمان مطالعه : ۱ دقیقه

شماره ۱۳۱

تو فکر یک سقفم
در قرن بیست‌ویکم مساله مسکن، از بنیادی‌ترین نیازهای انسان، همچنان معضلی حل‌نشده باقی مانده است. از طرفی قیمت‌های سرسام‌آور، رویای خانه‌دار شدن را برای بسیاری به کابوس تبدیل کرده‌ و از طرف دیگر، روزبه‌روز تعداد بی‌سرپناهان بیشتر می‌شود. این بحران فقط ناشی از کمبود منابع نیست؛ ریشه‌اش را باید در سیاست‌گذاری‌های ناکارآمد، توزیع ناعادلانه ثروت و غفلت از برابری و عدالت اجتماعی جست‌وجو کرد. در این پرونده سراغ پراپ‌تک (PropTech) رفتیم تا ببینیم این حوزه جدید که به معنی «فناوری املاک و مستغلات» است، چه نقشی در وضعیت فعلی ایفا می‌کند و آیا می‌تواند بازی را تغییر دهد یا نه. پراپ‌تک را از جنبه‌های مختلف بررسی کردیم: نگاهی به روندهای غالب این مفهوم پرسروصدا انداختیم و وضعیت بازارش را مرور کردیم. از استارت‌آپ‌های مطرح گفتیم و درباره تجربه مشتری حرف زدیم. موانعی مثل مقررات و امنیت داده‌ها را وارسی کردیم و مشکلاتی را برشمردیم که ناشی از ساختار تبعیض در الگوریتم‌هاست. پی‌نوشت: از متن ترانه «سقف» ایرج جنتی‌عطایی با صدای فرهاد مهراد    

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۳۱ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۳۱ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/k5v
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو