تحولات شتابان هوش مصنوعی نهتنها در ارائه ابزارهای فناورانه نوآورانه نقش داشته، بلکه ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جهان را به طور بنیادین متحول کرده است. در این میان، یکی از ابعاد کمتر توجهشده اما بسیار کلیدی، شکلگیری نوعی «طبقه کارگر دیجیتالی جهانی» است که تمرکز عمده آن در کشورهای موسوم به جنوب جهانی قرار دارد. این طبقه، که در چرخه ارزشآفرینی هوش مصنوعی نقش اساسی ایفا میکند، اغلب بنیروی کاری جایگزینپذیر و موقتی قلمداد میشود. این در حالی است که منافع اقتصادی و ارزشافزوده خلقشده از طریق محصولات و خدمات مبتنی بر دادههایی که این نیروی کار پردازش میکند، عمدتاً نصیب کشورهای توسعهیافته و شرکتهای فناوری مستقر در شمال جهانی میشود. این مقاله در تلاش است با نگاهی تحلیلی و چندبعدی، این پدیده را بررسی و پیامدهای آن را از منظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی واکاوی کند. در این زمینه، تمرکز بر درک دینامیکهای نابرابری موجود در زنجیره ارزش هوش مصنوعی، بازتعریف مفهوم نیروی کار دیجیتالی و چگونگی توزیع ناعادلانه منابع و سود حاصل از این فناوری خواهد بود. صنعت هوش مصنوعی بهشدت وابسته به نیروی کار انسانی است که دادهها را آمادهسازی، برچسبگذاری و پالایش میکند. این کارگرها، که غالباً از کشورهای در حال توسعه میآیند، پایه و اساس مدلهای یادگیری ماشین را بنا میکنند. از هند و فیلیپین گرفته تا کنیا، ونزوئلا، مکزیک و بلغارستان، میلیونها نفر در کارهایی چون برچسبگذاری تصاویر، ترجمه متون و پالایش دادههای متنی مشارکت دارند. این افراد معمولاً دستمزدی بالاتر از حداقل دستمزد کشورشان دریافت میکنند، اما این مبلغ همچنان فاصله زیادی با درآمدهای مشابه در آمریکا یا اروپا دارد، که نشاندهنده شکاف عمیق اقتصادی بین نیروی کار دیجیتالی در جنوب جهانی و کشورهای توسعهیافته است. این پدیده از یک طرف شکاف دیجیتالی را عمیق و از طرف دیگر، شکاف اقتصادی بین شمال و جنوب جهانی را تقویت میکند. شرکتهای بزرگ فناوری در...