۱۰ آذر ۱۴۰۳
رنج خریدن یک کتاب الکترونیکی از آمازون در ایران
وقتی پرزیدنت میبخشد ولی وزیر نه
ماه پیش تولدم بود. یکی از بهترین هدایا از طرف یکی از دوستانی بود که در توییتر با هم آشنا شده بودیم. البته بعدها در برنامههای تلویزیونی و تهیه گزارشهای پیوست بیشتر یکدیگر را دیده بودیم. همیشه هوشمندانهترین کادوها را به میداد. معلوم بود با دقت از روی شبکههای اجتماعی سلایقم را دنبال میکرد و هر سال با توجه به آن شرایط عاقلانهترین هدایا را میداد که جدا از ارزش مادی بسیار دلگرمکننده بود. به خصوص که ما چندان فضای مشترک صمیمانه نداشتیم؛ مثلاً میدانست عطر محبوبم چیست یا میدانست عاشق قهوه هستم. همین نگاهش به جزئیات عمق دوستی را نشان میداد تا اینکه امسال هدیه تولدش مجازی بود. هر کس کمی مرا بشناسد میداند محبوبترین ابزارکم کیندلی است که در میانه تحریمهای زمان احمدینژاد از آمریکا خریدم و برایم دروازهای شده برای اینکه تحریم، ممیزی، سانسور و مرزهای زبانی را دور بزنم. بخش عمدهای از تسلطم در نوشتن به دو زبان دیگر را مدیون همین کتابخوان فسقلی هستم که شبها بهتر از همدم و همراهی بدون آزار دادن روح و چشمم رویش کتاب میخوانم. دوست مجازی واقعی من با درایت این بار برایم یک کد هدیه فرستاده بود تا بتوانم با آن از فروشگاه آمازون کتاب الکترونیکی بخرم. تازه یادم افتاد که نزدیک به یک سال است نتوانستهام همان حدود ۲۰ کتابی را که سری قبل خریدهام تمام کنم و حالا چون 15، 16 تایش را خوانده بودم گفتم به وسوسه همیشگی خریدن و انبار کردن کتابهایی که نمیخوانیم تن بدهم. اولین کتابی هم که میخواستم بخوانم یک بازخوانی بود. دوست داشتم کتاب فوقالعاده آلن دوباتن را بخوانم: چطور پروست زندگی شما را تغییر میدهد. کتاب ترجمههای خوبی به فارسی داشت، اما حجم سانسورش دیوانهکننده بود. نمیشد کتاب را خرید. چند بار امتحان کردم و بعد چند کتاب از کندیس بوشنل و یک کتاب از جردن پترسون. همه را...