شهردار تهران: «شاتل سرویس» ۲۵۰ هزار سرویس ارائه کرده است
شهردار تهران با تحسین فعالیتهای «شاتل سرویس»، اعلام کرد این شرکت تاکنون ۲۵۰ هزار سرویس…
۱۵ آبان ۱۴۰۳
۲۹ خرداد ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۸ دقیقه
ایجاد کسبوکار قابل آموختن است. هرچند میزان موفقیت ممکن است پایین باشد؛ بررسیها نشان میدهد شرکتهایی که در ۱۰ سال گذشته حداقل چهار شغل را شروع کردهاند احتمالا دوبرابر بیشتر، برگشت ۵ برابری یا بیشتر سرمایه خود را تولید میکنند تا سازندگان کسبوکاری که کمتر فعال بودهاند. این نشان میدهد که ایجادکنندگان کسبوکار از تجربه میآموزند و حتی میتوانند میزان موفقیت خود را طی زمان بهبود بخشند.
بخشی از این موفقیت متاثر از سابقهای که وجود دارد، است. به جای ریسک در یک شغل جدید، شرکتها رشتهای از کسبوکارها را ایجاد، خطر را کم کرده و بیش از برگشت متوسط سرمایه را به وجود میآورند. در عین حال قابلیتهای مورد نیازی در هسته شرکت به وجود میآورند تا کسبوکارهای جدید را به طور موفقیتآمیزی شروع کرده و بسنجند. حدود دو سوم حرفهایهای بزرگ که در ۱۰ سال گذشته ایجاد شدند، از سوی شرکتهایی توسعه یافتند که روش مستند را پیش گرفته و بیش از یک حرفه با مقیاس بزرگ به طور موفقیتآمیزی ایجاد کردند.
برای نمونه BP، سکوی پرتاب خود را در ساختار ایجاد کسبوکار درونی به وجود آورد تا 5 حرفه را با تمرکز روی خطرات کم کربن دیجیتالی شروع کنند. هدف این بوده که درآمدی حدود 1 میلیون دلار تا سال 2025 داشته باشد.
همچنین Goldman sachs ایجاد کسبوکار را به عنوان راه اساسی رشد و تداوم درآمدهای آن در حیطه اهداف بلند مدت شرکت میبیند که شامل ROE، کارایی و CTE1 میشود. کسبوکارهای جدید گلدمن شامل بانکداری دیجیتالی مصرفکننده و نوآوران در بانکداری تجاری میشود. این کسبوکارها در حال گسترش هستند.
هنگام برگزاری روز سرمایهگذاری در سال 2020، گلدمن گفت: «نوآوران بانکی مصرفکننده دیجیتال در حدود 860 میلیون دلار در سال 2019 درآمد به دست آوردند که فقط 2 میلیون دلار در سال 2016 بیشتر بود.»
اقدامات دیگر برای موفقیت ایجاد کنندگان کسبوکارهای پیشرو هم اساسی هستند.
شاید روشن باشد که گزارشگران، نقش رهبری CEO شرکت اصلی و رئیس (Head) شغل جدید را به عنوان مهمترین تقسیمکننده ایجادکنندگان کسبوکار موفق بیان خواهند کرد. به هر حال رهبران در هر سطحی از سازمان، اقدامات کارمندان را شکل داده و به وجود میآورند. در هرصورت از دیدگاه دیگری این نتیجه کمتر آشکار میشود. بسیاری از شرکتهای سرمایهای ریسکپذیر معتقدند هیچ چیزی به اندازه کارآفرینی که کسبوکار جدید را اداره میکند، مهم نیست. البته شرکتهای متصدی از شرکتهای سرمایه ریسکپذیر به دلیل ارتباطی که بین آنها و مشاغل جدید جریان دارد، متفاوت است و دایره حقیقی ایجاد میکند.
شرکتهای تاسیس شده، استعداد، بودجه، دیدگاههای بازار، داراییهای عقلانی، برندها، دادهها و دیگر سرمایهها را دارند که میتوانند به کسبوکارهای جدیدشان فرمان تصمیمگیری بدهند، در عوض شرکتهای اصلی انتظار دارند جریانهای جدید درآمد، قابلیتها، مدلهای کسبوکار، محصولات و خدماتی را دریافت کنند. هنگامی که این دایره حقیقی ادامه دارد، متصدیان بهتر میتوانند روند تغییر در صنایع خود را با دریافتن مدل شغلی جدید برآورده کنند که نیازهای مشتری را برآورده میکند.
این دو تغییر برای موفقیت میتواند فریبنده باشد. ترکیب قدرت یک متصدی با زیرکی یک استارتآپ مشکل است. به این دلیل است که رهبری نقش بزرگی را در بردارد. CEOهای شرکتهای اصلی باید بحثهای مشابهی در برابر ایجاد کسبوکارها از جمله تردیدهای درونی که سازمانها میتواند ورای مدلهای عملکننده سنتی و روشهای تفکر پیشرفت کنند. بیش از این ممکن است آسان نباشد که سرمایهگذاران را متقاعد کرد که سرمایههای یک شرکت در مشاغل جدید، برگشتهای سرمایهای بهتری از سرمایهها در فرصتهای دیگر رشد به وجود خواهد آورد.
به علاوه CEO و رئیس (Head) شغل جدید باید همکاری کنند تا موانعی مانند کاغذ بازی اداری و تصمیمگیری کند را شناسایی و بر آنها غلبه کنند.
جالب است بدانید اهمیت کمی دارد که لیدر کسبوکار جدید از شرکت اصلی میآید یا خیر. هم شرکتی که کسبوکار جدیدی را به طور موفقیت آمیزتر ایجاد میکنند و هم آنهایی که ایجاد نمیکنند، در حدود دو سوم زمان را ذاتا صرف استخدام رئیس کسبوکار(Head) میکنند. چرا بعضی از استخدام شدههای داخلی شرکت تلاش میکنند اما تعدادی دیگر خیر. تجربه نشان میدهد استخدامهای داخلی به زمان نیاز دارند و از دیگر مسئولیتها باید رها شوند تا کسبوکار جدید را پیش ببرند. آنها باید میل به جمعآوری مجدد نیرو داشته باشند تا استخدام جدید و شاید لازم باشد، تا حدی از خطر بزرگتر نقش جدید دور شوند. حتی اگر ممکن است پاداشها خیلی بیشتر باشد. این موضوعات شایستگی توجه به CEO را دارد.
رهبر مرکز موفقیت در ایجاد کسبوکار، مدیریت موفقیتآمیز این چالشها و شناسایی شخصی است که مسئول و کارآفرین است؛ فردی با غریزه فوق العاده هدایت و فروش، علاوه بر تمایل به چالش در برابر روش کار معمول هنگام ضرورت.
ایجادکنندگان موفق کسبوکار فهم خاصی از بازارهایی دارند که در آن نقش دارند. آنها فقط بازارهایی را که قابل دستیابی، در حال رشد یا هردو هستند را شناسایی نمیکنند، بلکه محصول جدیدی را برای برآورده کردن نیازهای این بازارها ارائه میکنند. تحقیق ارائه شده این مفهوم را نشان میدهد که تنها مشخصه بزرگ کار یک شرکت، صنعتی است که در آن رقابت میکند. اثرات صنعت به قدری مهم است که شرکتهای متوسط در صنایع بزرگ تمایل دارند شرکتهای بزرگ در صنایع ضعیفتر عمل کنند.
اگر شرکت شما در صنعتی رقابت میکند که در حال توسعه قرار دارد، ایجاد کسبوکار میتواند به شما کمک کند سرمایه را به سمت زیرشاخههای جذاب در صنایع متعهدتر برده یا نوآوریهایی را آشکار سازد که به کسب سهم بازار در صنایع ضعیفتر دست یابد.
55 درصد از ایجادکنندگان کسبوکار موفق بازار دست یافتنی یا در حال رشد را به عنوان بخش موفق بیان کردند. تنها 43 درصد ایجادکنندگان کسبوکار کم کار چنین برداشتی داشتند.
در احتمالات نیازمند تحقیق در مورد بازارهای قابل دستیابی، در حال رشد و مناسب شرکت شما و جذابترین زمینههای سود آنهاست. ممکن است شما از دیدگاه بیرونی بهره ببرید: ایجاد یک ارزیابی آماری از کسبوکار جدیدتان با آزمایش طبقه مرجع در میان مشاغل مشابه.
بنابر آزمایش مدل کسبوکار خود و متناسبسازی محصول با مشتریان را شروع کنید. برای نمونه آیا نیاز اساسی بازار را برآورده میکنید؟ بله این سوال مهم است، اما اغلب جواب حدس زده میشود. مثلا در بانکداری بسیاری از مشتریان از ابزارهای منطبق با دیجیتال برای رسیدن به نسل هزاره سوم استفاده میکردند تا خیلی دیر بفهمند نسلهای قدیمیتر که از نسلهای جوانتر دیجیتالی شدهاند، در حال جمعآوری ثروت هستند. تحلیل کلی و خردمندانه زمینههای سود میتواند به شما کمک کند از چنین شکستی اجتناب شود. هنگامی که ایجادکنندگان کسبوکار پیشگام بازار جذب را تشخیص میدهند، مطمئن میشوند محصولات آنها با پیروی از یک روش زنده یادگیری و تست، تناسب خوبی داشته و تفکر طراحی را کامل میکنند.
استعداد یک جز اساسی در هر تلاش مشارکتی است. در بررسی ما، کسبوکارهای جدید موفق بیش از دو برابر تازه کارها احتمال داشتند استعداد بالاتری داشته باشند و در نقشهای اساسی اعمال میکنند.
گذشته از این، این شرکتها از همان ابتدا روی استعداد سرمایهگذاری کردند.کسبوکارهای جدید موفق تقریبا دوبرابر تازه کارها احتمال داشت 20 نفر یا بیشتر را در آغاز استخدام کنند و تقریبا دوبرابر، 80 نفر یا بیشتر را استخدام کنند.
استعداد و توانایی کاملا به هم مرتبط هستند. تقریبا تمام شرکتهای پاسخگو یک نیاز اساسی برای بهبود مهارتهای ایجاد کسبوکار خود داشتند. آنها دامنه وسیعی از شکافهای مخصوص دیجیتالی را بیان کردند. بیشترین تعداد واکنشها، طرح تجربه کاربر و سابقه کاربر را به عنوان شکاف بیان کردند. طراحان دادهها و فناوری اطلاعات جدید و بازاریابی و فروش دیجیتالی که بعدا به وجود آمدند، با عملیات سریع دنبال شدند.
همانطور که بحث پیشین مشتریان و بازارها نشان میدهد، برنامه عملی سازندگان کسبوکارهای پیشرو داشتن راهکار است. یک روش قوی برای تمامی روندهای ایجاد کسبوکار از فکر بکر اولیه تا سنجش مهم است.
47 درصد از شرکتهایی که در سنجش مشاغل جدید موفق شدند، روندهای روشنی برای کل سفر گزارش کردند، برعکس 25 درصد از شرکتهایی که از سنجش موفق مشاغل خود ناتوان بودند. تجربه نشان میدهد که ارتباط انگیزه اولیه ایجاد کسبوکار با موضوعات برجسته ساختاری و قابل ارائه با فراز و نشیبی تند، پیشرفت سریع را به بار میآورد.
مثلا بیشتر اوقات شرکتهای اصلی انتظار دارند شرکتهای جدید در چند ماه ورشکست شوند که به ندرت اتفاق میافتد؛ حتی در یک دنیای سریع و پر هیاهو.
شرکتهایی که در معرض این نوع ریسک نامرتبط قرار میگیرند خیلی سریع کنار میکشند. بعضی کسبوکارها که طی 6 ماه سود ندارند از آن به بعد ارتقا مییابند. در حالی که تعدادی دیگر به یک روش ادامه میدهند.
برای شناسایی کسبوکارهای جدید قابل توسعه به معیارهای میانگین توجه میکنند که احتمال کمتری نسب به کسبوکارهای مشتری مدار به امور مالی مرتبط باشند، دارد. رهبری کردن عاری از روشهای بیثمر مانند مشارکت هم صدایی، رفت و آمد و بهطور متقابل در برابر فریب تزریق پول به بازار برای خرید مشتریان مقاومت میکند. درعوض به ارزش مادامالعمر آنها توجه کنید که باید بزرگتر یا برابر با هزینه دوبرابری عایدی آنها باشد.
کسبوکارهای جدید هنگامی که مشتریان واقعا به اندازه کافی برای محصول ارزش قائل نباشند، سعی میکنند ریسک کنند.
ایجاد کسبوکار در بالای برنامه مشارکتی قرار گرفته و راه رو به جلو را فراهم میکند که آیا شرکت شما باید درآمدهایش را تنوع داده، رشد سازمانی را افزایش داده، مانع از همگسیختگی شود یا به سرعت نیازهای متغیر مشتریان جدید و قدیم را برآورده سازد.
برای شروع و توسعه مشاغل جدید، شرکتها باید قابلیتهای جدیدی را به طور هنرمندانهای توسعه داده و همچنین ساختارسازی، هدایت و تغییر معاملات جدید، ایجاد فهم عمیق و دقیق از فرصت بازاری و ایجاد راهکار موفق برای کسب سودمند و طولانی مدت را ایجاد کرده و فرصت ویژه برای متصدیان فراهم کنند. اینها برای شراکت استارتآپ قوی و رشد سریعی که پتانسیل منابع و عقلانیت یک شرکت تاسیس شده را دارد، ترکیب قدرتمندی است.