skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

اقتصاد دیجیتال

سید صادق پژمان کارشناس و پژوهشگر اقتصاد فرهنگ

فرهنگ در سیطره پلتفرم‌ها: الزامات سیاست‌گذاری فرهنگی در دوران دیجیتال

سید صادق پژمان
کارشناس و پژوهشگر اقتصاد فرهنگ

۹ تیر ۱۴۰۴

زمان مطالعه : ۶ دقیقه

در دهه‌های اخیر، تحولات فناورانه و گسترش اینترنت، زیست‌بوم صنایع خلاق را در سراسر جهان دگرگون کرده است. ظهور پلتفرم‌های دیجیتال مانند یوتیوب، اسپاتیفای و دیگر بازیگران بزرگ این عرصه، طی سال‌های گذشته، بر تمام سطوح فرایند تولید، توزیع، ارزش‌گذاری و مصرف محتوای فرهنگی تاثیر گذاشته‌اند و هم‌اکنون به علت اثرگذاری بالا در شکل‌دهی به فرهنگ عمومی به یک نهاد فرهنگی نوظهور بدل شده‌اند.

در حال حاضر، به‌دلیل رشد چشمگیر تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان متصل، شرکت‌هایی که توانسته‌اند بازار محتوا را از طریق پلتفرم‌های دیجیتال سازمان‌دهی کنند، در موقعیتی ممتاز و تعیین‌کننده قرار گرفته‌اند. در ادبیات نظری، این روند با مفهوم «پلتفرم‌سازی» شناخته می‌شود؛ مفهومی که به نفوذ ساختاری، نهادی و فرهنگی پلتفرم‌ها در نظام‌های فرهنگی اشاره دارد. در چارچوب این دگرگونی، پلتفرم‌ها به‌عنوان تنظیم‌گران جدید فرهنگ عمل می‌کنند؛ آن‌ها تعیین می‌کنند چه محتوایی دیده شود، کدام سبک‌ها برجسته و کدام روایت‌ها به حاشیه رانده شوند. اگرچه این روند ابتدا جهانی بود، ایران نیز به‌سوی پلتفرمی‌شدن پیش رفته است. در حوزه فیلم، VODها به رقبای رسانه‌های سنتی بدل شده‌اند. در موسیقی، پلتفرم‌های فروش دیجیتال فارسی فعال شده‌اند و در شبکه‌های اجتماعی نیز تولیدکنندگان محتوا مسیرهایی نو برای تعامل و درآمدزایی یافته‌اند. با این حال، سیاست‌گذاری فرهنگی در ایران هنوز عمدتاً تابع نهادهای رسمی و سنتی است و منطق پلتفرمی در آن کمتر دیده می‌شود. بنابراین، فقدان درک نهادی از پلتفرم‌ها و نبود سازوکارهای تنظیم‌گر مناسب، چالش‌های جدی برای حکمرانی فرهنگی به‌وجود آورده است.

پلتفرمی‌شدن فرهنگ و چالش‌ سیاست‌گذاری فرهنگی

برای درک دقیق‌تر پلتفرمی‌شدن فرهنگ، ابتدا باید به مفهوم «پلتفرم» با نگاهی تحلیلی نگریست. بر پایه تعریفی از ون‌دایک، نویسنده کتاب جامعه پلتفرمی، «پلتفرم‌ها از طریق داده تغذیه می‌شوند، به‌واسطه‌ الگوریتم‌ها و رابط‌ها سازمان‌دهی و خودکارسازی می‌شوند، روابط مالکیت آن‌ها بر مبنای مدل‌های تجاری رسمیت می‌یابد و از طریق توافق‌نامه‌های کاربر اداره می‌شوند». این تعریف با نگاه پیشین ون‌دایک که بر درک پلتفرم‌ها هم به‌مثابه ساختارهای فنی‌-فرهنگی و هم ساختارهای اجتماعی‌-اقتصادی تأکید داشت، هم‌راستا است.

در این چارچوب، شرکت‌هایی مانند مایکروسافت، اپل، متا، آمازون و گوگل، نه‌فقط ارائه‌دهنده خدمات فنی، بلکه در نقش دروازه‌بانان اطلاعاتی و فرهنگی عمل می‌کنند. آن‌ها با ایجاد اکوسیستم‌های خدماتی، ساختار فرهنگی-رسانه‌ای را بازتنظیم کرده‌اند. این پدیده با اصطلاحاتی چون «پلتفرم‌های زیرساختی» و «پلتفرمیزه‌شدن وب» توصیف شده است. اما آنچه در شکل‌دهی به چالش‌های فرهنگی امروز نقش برجسته‌تری دارد، قدرت الگوریتم‌هاست.

پلتفرم‌ها واجد سیاست‌اند؛ آن‌ها ارزش‌ها، ایده‌ها و شکل‌های خاصی از دانش و بازنمایی را در اولویت قرار می‌دهند. الگوریتم‌ها صرفاً ابزار پیشنهاددهنده نیستند، بلکه نقش تنظیم‌گر پنهان فرهنگی را ایفا می‌کنند. در خوانشی فوکویی، این سازوکار را می‌توان ذیل «صورت‌بندی گفتمانی» فهم کرد: شبکه‌ای از قواعد، تمایزها و نظم‌های فرهنگی که تعیین می‌کنند چه چیزی مشروع، قابل دیدن و گفتنی است. پلتفرم‌ها از رهگذر طراحی الگوریتمی، چنین گفتمان‌هایی را تثبیت و بازتولید می‌کنند. از منظر سیاست‌گذاری فرهنگی، این وضعیت چالشی جدی محسوب می‌شود. چراکه پلتفرم‌ها نه‌تنها الگوهای مصرف فرهنگی را بازتعریف کرده‌اند، بلکه در جایگاه نهادهایی اقتصادی-اطلاعاتی قدرتمند، در حال شکل‌دهی به زیرساخت‌های ارتباطی و ساختارهای حکمرانی‌اند.

البته این موضوع در ادبیات سیاست‌گذاری فرهنگی مسبوق به سابقه است و از دهه‌ها پیش در چارچوب «رویکرد فرهنگی ارتباطی» مطرح شده؛ رویکردی که متأثر از نظریه‌ی کنش ارتباطی هابرماس، به پیوند میان حوزه عمومی، نظام و زیست‌جهان می‌پردازد. بر پایه دیدگاه هابرماس، «نظام» با کنش‌های ابزاری و استراتژیک هدایت می‌شود و شامل بازار و دولت است؛ درحالی‌که «زیست‌جهان» بر اساس کنش ارتباطی پیش می‌رود و توسط عقلانیت‌های شناختی، زیباشناختی-بیانی و اخلاقی شکل می‌گیرد. حوزه فرهنگی زیست‌جهان، دانش را بازتولید و منتقل می‌کند و این همان فضایی است که در آن بازتولید فرهنگی، یکپارچگی اجتماعی، شکل‌گیری هویت‌های شخصی و انسجام اجتماعی رخ می‌دهد. از منظر هابرماسی، رابطه‌ی متقابل نظام و زیست‌جهان از طریق حوزه عمومی تنظیم می‌شود. در سیاست‌گذاری فرهنگی، این تعادل با گفتمان‌هایی چون «دولتی‌سازی»، «بازارمحوری» و «ارتباط‌محوری» دنبال می‌شود. این گفتمان‌ها دیدگاه‌ها و ارزش‌های متفاوتی را اولویت می‌دهند و ابزارهای متفاوتی برای تحقق اهداف خود به‌کار می‌گیرند. اگرچه این گفتمان‌ها به‌ندرت به‌شکل ناب و خالص ظهور می‌کنند، اما تحلیل چگونگی ترکیب، تعامل یا چیرگی آن‌ها می‌تواند به فهم موقعیت بازیگران فرهنگی (شهروندان، تولیدکنندگان، مصرف‌کنندگان، واسطه‌ها) و چالش‌های سیاست‌گذاری کمک کند. پلتفرمی‌شدن فرهنگ، جایگاه و نقش این عاملان را تغییر داده و مناسبات قدرت را در حوزه فرهنگ بازچینش کرده است.

در این میان، دو خوانش نظری برجسته می‌توانند به تحلیل این شرایط کمک کنند؛ از منظر رویکرد فرهنگی ارتباطی، مسئله‌ی اصلی آن است که سیاست فرهنگی در میان کنش‌ها و تأثیرات دولت، بازار و جامعه مدنی، کدام را در اولویت می‌نهد. در چارچوب حکمرانی فوکویی نیز، مسئله، شناخت عملکردهای چندلایه قدرت در تولید دانش و چگونگی بهره‌گیری از این قدرت‌ها برای شکل‌دادن به گفتمان‌های مسلط و حکمرانی بر تولید و مصرف فرهنگی به شیوه‌هایی خاص است. امروزه که منطق‌های اقتصادی و منافع شرکتی بر پلتفرم‌ها سیطره یافته، سیاست‌گذاری فرهنگی ناگزیر از بازنگری در مفاهیم خود است.

مفاهیمی چون «حفظ حریم خصوصی»، «کنترل دموکراتیک داده‌ها»، «دسترسی عادلانه به فضاهای دیجیتال»، «شمول فرهنگی» و «قدرت شهروندان در مدیریت داده‌ها»، اکنون به مفاهیمی راهبردی تبدیل شده‌اند. با وجود ظرفیت نظری بالای سیاست‌گذاری فرهنگی، این حوزه هنوز در تطبیق عملی با تحولات نوین پلتفرمی، با چالش‌های جدی مواجه است. از همه مهم‌تر، پلتفرم‌ها امروز صرفاً ابزارهای رسانه‌ای نیستند؛ بلکه خود به زیرساخت‌های ارتباطی، اقتصادی و حتی حکمرانی بدل شده‌اند. در این زمینه، مفهوم نسبتاً نوظهور «سیاست‌گذاری فرهنگی دیجیتال»، چارچوبی نو برای پیوند فناوری، فرهنگ و حکمرانی است که داده، الگوریتم، هویت و تجربه زیسته فرهنگی را به هم متصل می‌کند. در این فضا، مرزهای سنتی میان سیاست فرهنگی، رسانه‌ای و ارتباطی از بین رفته و پلتفرم‌ها مناسبات جدیدی را شکل داده‌اند.

سیاست‌گذاری فرهنگی دیجیتال؛ توصیه‌هایی برای ایران

تحول دیجیتال و پلتفرمی‌شدن فرهنگ، صرفاً یک تغییر فناورانه نیست؛ بلکه بازآرایی عمیقی در منطق تولید، توزیع، ارزش‌گذاری و مصرف فرهنگی است. این دگرگونی نه‌تنها جایگاه و نقش بازیگران فرهنگی را متحول کرده، بلکه ماهیت سیاست‌گذاری فرهنگی را نیز دگرگون ساخته است. در این چشم‌انداز، دیگر نمی‌توان تنها به ابزارهای سنتی نظیر حمایت مالی از تولیدکنندگان محتوا یا تقویت نهادهای فرهنگی اتکا کرد، بلکه باید سیاست فرهنگی را به‌گونه‌ای بازتعریف کرد که بتواند با منطق پلتفرمی، الگوریتم‌های پیشنهاددهی، جریان‌های داده و قدرت‌های زیرساختی نوظهور روبه‌رو شود. در این زمینه، تجربه‌هایی مانند «دستورالعمل خدمات رسانه‌ای صوتی-تصویری» (AVMSD)، «قانون خدمات دیجیتال» (DSA)، و «قانون حفاظت از داده‌ها» (GDPR) در اتحادیه اروپا، نمونه‌هایی از تلاش برای شکل‌دادن به تنظیم‌گری هوشمند در عصر پلتفرم‌ها هستند؛ تلاش‌هایی که نشان می‌دهند حتی در برابر قدرت انحصاری غول‌های فناوری، می‌توان از ارزش‌های عمومی چون تنوع فرهنگی، شفافیت، حفاظت از کودکان و حقوق کاربران دفاع کرد. در چنین شرایطی، سیاست‌گذاری فرهنگی ایران نیازمند توازن‌بخشی هوشمندانه میان سه محور کلیدی است:

توانمندسازی زیست‌بوم نوآوری فرهنگی: نگاهی حمایتی و هدفمند به زیست‌بوم نوآوری فرهنگی کشور از طریق توسعه زیرساخت‌های پایدار، ارائه آموزش‌های تخصصی، مشاوره‌های بینارشته‌ای و کاهش موانع قانونی برای فعالیت استارتاپ‌های خلاق و پلتفرم‌های محتوایی.

ارتقای ظرفیت تنظیم‌گری هم‌تراز با تحولات جهانی: طراحی و استقرار سازوکارهای حفاظت از حقوق فرهنگی شهروندان، تضمین شفافیت الگوریتم‌ها، تعدیل مسئولانه محتوا و دفاع از تنوع و کیفیت فرهنگی در فضای آنلاین.

نهادینه‌سازی گفت‌وگو و حکمرانی مشارکتی: فراهم کردن سازوکارهایی برای مشارکت فعال دولت، جامعه مدنی، پلتفرم‌ها، رسانه‌ها و کنشگران فرهنگی در تصمیم‌سازی‌ها

تنها با چنین رویکردی است که می‌توان سیاست‌گذاری فرهنگی را در مسیر تحول دیجیتال قرار داد؛ نه با نگاهی منفعل یا محافظه‌کارانه، بلکه با رویکردی فعال، شجاعانه و چندلایه که فناوری را نه تهدیدی برای فرهنگ، بلکه ابزاری برای شکوفایی و بازآفرینی آن تلقی کند.

https://pvst.ir/ljm

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو