skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره یکی از پویاترین شهرهای جهان

خاک حاصلخیز

مینا پاکدل تحریریه

۳۰ مرداد ۱۳۹۷

زمان مطالعه : ۱ دقیقه

شماره ۵۹

تاریخ به‌روزرسانی: ۸ آبان ۱۳۹۸

بنگلور مرکز ایالت کارناتاکا در هند است که این روزها همه آن را با نام «سیلیکون‌ولی» آسیا می‌شناسند. این شهر با مراکز فناوری خود یکی از قطب‌های اصلی صنعت نرم‌افزار جهان محسوب می‌شود و توانسته با میزبانی جمعیت جوان انگیزه کسب و کار و نوآوری را افزایش دهد. بنگلور اکوسیستمی متشکل از استارت‌آپ‌ها، شرکت‌های بزرگ و کوچک فناوری و سرمایه‌گذاران کارآفرین است که معمولاً به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ایجادکنندگان شغل در کشور هند شناخته می‌شود. بنگلور خاک حاصلخیزی برای فناوری دارد، اما این شهر که زمانی به عنوان «شهر دریاچه‌ها» شناخته می‌شد، اخیراً دچار مشکلات زیست‌محیطی جدی شده است. این شهر با چالش‌های بزرگی مثل گسترش نامنظم فضای شهری، نبود نظارت برنامه‌ریزی‌شده، تخریب محیط زیست و فقدان زیرساخت‌های مناسب مواجه است. در این پرونده با توجه به نقش بنگلور در دنیای امروز فناوری، وضعیت فناوری، استارت‌آپ‌ها و برون‌سپاری را در این شهر بررسی می‌کنیم، نگاهی به چالش‌های فناوری و زیست‌محیطی بنگلور می‌اندازیم و تاریخی را که فناوری در این شهر تجربه کرده مرور می‌کنیم.

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۵۹ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۵۹ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/100
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو