۹ مهر ۱۴۰۳
جمعه سیاه سیاه
من انسان صبوری هستم و همواره در زندگی خود سعی کردهام مسائل را بدون اضطراب و در کمال آرامش حل و فصل کنم، چون میدانم با استرس و کلافگی مسائل بغرنجتر میشود. اما جمعه سوم آذر عنقریب بود که کنترل از کف بدهم. بهتر است کمی به عقب برگردم و تمام ماجرا را از ابتدا تعریف کنم. از ابتدای آبانماه فروشگاههای اینترنتی بامیلو و دیجیکالا برای حراج بزرگ روز سوم آذر در سراسر شهر تبلیغ کردند. احتمالاً این سوال مطرح میشود که سوم آذر برای این حراج چه مناسبتی دارد؟ امسال نیز مانند دو سال گذشته، سوم آذر مصادف با ۲۴ نوامبر یا همان جمعه سیاه، فروشگاههای اینترنتی تصمیم گرفتند مانند فروشگاههای بینالمللی کالاهای خود را حراج کنند. من در روزهای عادی خرید اینترنتی بسیاری انجام میدهم. معمولاً هم سر موقع جنس خود را تحویل میگیرم. از زمانی هم که به خانه جدید نقل مکان کردهایم بسیاری از وسایل خانه را از فروشگاههای مجازی خریداری کردهام. اما با دیدن تبلیغات حراج روز جمعه بر آن شدم تا از این فرصت پیشآمده بهره ببرم. ساعت ۱۲ پنجشنبه ۲ آذر در شبکههای اجتماعی خبری منتشر شد مبنی بر اینکه سایت دیجیکالا و بامیلو از دسترس خارج شدهاند؛ به نظر میرسید مانند هر سال مسئولان این دو فروشگاه از میزان استقبال غافلگیر شدهاند. البته تصمیم من تغییر نکرد و با خود فکر کردم روز جمعه همه چیز حل خواهد شد که شد؛ صبح جمعه سایتها باز شدند. من قصد داشتم برای خانه جارو شارژی، چند مجسمه دکوری و ساعت دیواری بخرم. از ماجرای جارو شارژی آغاز میکنم. چند روز پیش از سوم آذر برای خرید جارو به دیجیکالا و بامیلو مراجعه کردم تا با قیمت فروشگاههای بیرون مقایسه کنم. قیمت برخی از آنها تخفیف خورده و کاهش یافته بود. با این فکر که روز جمعه اجناس ارزانتر میشود خرید نکردم. روز جمعه وقتی...