انگلستان فعالیت اپل و گوگل را برای مبارزه با انحصار در بازار مرورگرهای موبایلی بررسی میکند
انگلستان میخواهد به طور رسمی فعالیت شرکت اپل و الفابت را به دلیل سلطه بر…
۳ آذر ۱۴۰۳
۱۹ آبان ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۱۹ آذر ۱۴۰۲
بررسی ها نشان داده که ۷۹۲ میلیون نفر در دنیا، حداقل با یک اختلال روانی درگیر هستند و همین امر موجب شده که مسئله «سلامت روان»، حوزه پر اهمیتی باشد. اما در چند سال اخیر، به دلیل افزایش تعداد بیماران، محدودیتهای مراکز درمانی، هزینههای بالای رواندرمانان و سختی تشخیص مشکلات روانی در افراد به دلیل وجود شرم از بیان مشکلات، متخصصان به این فکر افتادند که به کمک هوش مصنوعی، بخشی از پروسه مراقبت از سلامت روان را از دوش کادر درمان برداشته و از آسیبهای ناشی از آن جلوگیری کنند.
در طول سه سال گذشته و از زمان فراگیری بیماری کووید-۱۹، تعداد افرادی که برای رفع مشکلات سلامت و روان از جمله افسردگی و اضطراب به کادر درمان پناه بردهاند چند برابر شده. این یک واقعیت غم انگیز است که خودکشی در حال حاضر چهارمین عامل مرگ و میر در بین افراد ۱۵ تا ۲۹ ساله در سراسر جهان است و بسیاری از محققان یکی از عوامل اصلی این موضوع را شیوع کرونا دانستهاند.
همین شد که این فکر از سر جامعه درمانی عبور کرد که آیا به دلیل کمبود نیروی درمانی در چنین شرایط بحرانیای، میتوانیم به کمک هوش مصنوعی و ابزارهای قدرتمند آن که روزانه در حال تکامل هستند، از حجم این فشار کم کنیم؟ آیا این فناوری هوشمند و مبتنی بر یادگیری ماشینی میتواند بخشی از راهحل مشکل گشا باشد؟ آیا میتوانیم نیاز بیماران به دارو را به کمک این ابزار کم کنیم و یا این ابزار قرار است به شدت حادثه بیفزایند؟
از آنجایی که ماشینها فاقد آگاهی و احساسات هستند و نمیتوانند با ما همدردی کنند یا احساسات انسانی را تجربه کنند، هوش مصنوعی چگونه میتواند در مراقبتهای بهداشتی روانی مفید باشد؟ چگونه میتوان این روند درمانی را به کمک هوش مصنوعی شبیهسازی کرد و این روش چقدر کارآمد است؟
در ادامه این مطلب قصد داریم برای آنکه به این سوال جواب بدیم، نگاهی بیندازیم به ۳ روش درمانی که به کمک آنها، از فناوری انقلابی هوش مصنوعی برای تغییر زندگی و بهبود نتایج بیماران در موضوع سلامت روان استفاده میشود.
آیا وقتی زمان آن رسید که بخواهید عمیقترین و شخصیترین احساسات درونی خود را تخلیه کنید و در مورد مشکلات خود با کسی حرف بزنید، از صحبت با یک انسان احساس راحتی بیشتری خواهید کرد یا یک ربات؟
این درمانگران هوش مصنوعی، همان چتباتها هستند که برای کمک به سلامت روان شما طراحی شده و میتوانند بر اساس مکالماتی که با شما برقرار میکنند، به شما مشاوره بدهند و یا وقتی احساس ناراحتی یا اضطراب میکنید، استراتژیهای علمی مقابله با این احساسات را به شما آموزش دهند.
روش کار این چتباتها به این شکل است که طبق کلید واژههایی که حین مکالمه به آنها اشاره میکنید، مشکلات احتمالی سلامت و روان شما را پیدا کرده، همانها را هدف قرار میدهند و در مرحله اول با دادن مشاوره و راهحل و در مرحله بعد، تلاش میکنند شما را قانع کنند که نیاز دارید به مراکز سلامت و روان مراجعه کنید و با یک تراپیست صحبت کنید!
اما سوالی که ممکن است برای شما پیش بیاید این است که چرا باید یک ربات را جایگزین یک روان درمان واقعی کرد و این کار اصلا چه سودی دارد؟
برای اکثر افراد جامعه، مراجعه به یک متخصص سلامت و روان و بیان تاریکترین و خصوصیترین نقاط زندگی، معمولا دلهره آور و ترسناک است. گاه پیش آمده که خود قبل از آنکه برای هماهنگی وقت مشاوره به مطب پزشک زنگ بزنم، ساعتها به این فکر کرده باشم که مشکلاتم را از کجا باید شروع کنم؟ نکند حرفی برای زدن نداشته باشم؟ نکند بخاطر اشتباهاتم سرزنش شوم؟ نکند قضاوتم کنند؟ همین هم میشود که در اکثر موارد، از برقراری تماس منصرف میشوم! (مگر آنکه افکار خودکشی امانم را بریده باشند!) برای همین است که «عدم وجود ننگ» حین صحبتهای خصوصی، اولین مزیت این روش محسوب میشود.
مزیت بعدی استفاده از این اپلیکیشنها، دسترسی بالا است. برنامههایی که از «رباتهای چت» برای ارائه پشتیبانی سلامتی روان استفاده میکنند، نسبت به متخصصان و پزشکان در دسترستر بوده و میتوانند پشتیبانی ۲۴ ساعته داشته باشند. یعنی دیگر مجبور نیستید ۳ ماه در صف انتظار پزشکی بمانید که قرار است تنها ۴۵ دقیقه به حرفهای شما گوش کند و برای ملاقات او، مجبور شوید ۲ ساعت داخل ترافیک ناخنهای خود را بجوید!
و مزیت سوم، کاهش هزینههاست. بیش از 40 درصد از بزرگسالان ایالات متحده «هزینه» را به عنوان مانعی برای دریافت حمایت از سلامت روان ذکر کردهاند و بسیاری از اپلیکیشنهای سلامت روان جایگزینی بدون هزینه یا کم هزینه برای خدمات سنتی سلامت روان ارائه میکنند.
این حرفم را با معرفی چتبات درمانی Woebot به شما اثبات میکنم! این ربات میتواند بعد از صحبت با کاربر، خود را با شخصیت وی تطبیق داده و از طریق متدها و تمارین گفتاری که برای کمک به بیماران استفاده میشود تا با شرایط مختلف کنار بیایند، با آنها صحبت کند.
طبق آنچه در وبسایت رسمی این چتبات نقل شده، Woebot یک ابزار مراقبتی سلامت روان برای بزرگسالان است که توسط FDA ارزیابی و تایید «نشده» و برای تشخیص، نظارت، درمان یا پیشگیری بیماری در نظر گرفته «نمیشود»؛ بلکه میتوان به عنوان مکمل از آن کمک گرفت و نباید به هیچ عنوان جایگزین مراقبتهای بالینی شود!
مثال بعدی چتبات Tess است که پشتیبانی عاطفی رایگان 24 ساعته ارائه میکند و میتوان از آن برای مقابله با حملات اضطراب و پانیک استفاده کرد. اگر در طول روز دچار حملات اضطراب شدید یا شبها نیاز دارید قبل خواب حتما با یک نفر راجع به مسایل روز خود صحبت کنید، می توانید تس را خبر کنید و او خیلی سریع تر از چیزی که فکرش را کنید جواب شما را خواهد داد!
جالب است بدانید Tess زاییده فکر Michiel Rauws، بنیانگذار X2 AI، یک استارت آپ هوش مصنوعی در سیلیکون ولی است که خود در دوران نوجوانی، با بیماری افسردگی درگیر و مجبور میشود برای درمان، از روانشناس کمک بگیرد. همین هم میشود در این روند، با یادگیری مدیریت افسردگی، به کمک دوستان و خانوادههایی میشتابد که نیازمند کمک هستند اما به دلایلی نتوانستهاند به آن دسترسی داشته باشند.
در بخش اول راجع به اپلیکیشنها و چتباتهایی صحبت کردیم که به کمک هوش مصنوعی، میتوانند از طریق برقراری مکالمه با کاربر و دنبال کردن کلمات کلیدی در صحبتهای بیمار، به مراقبت در سلامت روان او کمک کنند.
حال میخواهیم نوع دیگری از این ابزار را به شما معرفی کنیم که دیگر نیازی به پیام مستقیم کاربر و درخواست کاربر برای دریافت کمک ندارند و میتوانند سیگنالهای بدن را با استفاده از حسگرهایی که دارند کنترل و در صورت نیاز، برای ارایه کمک وارد عمل شوند!
Biobeat یک مثال عالی برای این بخش است که یک حسگر انحصاری مبتنی بر فتوپلتیسموگرافی (PPG) طراحی کرده است. Photoplethysmography یا همان PPG یک روش اندازه گیری نوری بدون عارضه، غیر تهاجمی و ارزان است که اغلب با هدف کنترل ضربان قلب از آن استفاده میشود و از یک منبع نور و یک آشکارساز نوری در سطح پوست برای اندازهگیری تغییرات حجمی گردش خون استفاده میکند.
دستبند Biobeat نه تنها میتواند فشار خون را اندازه گیری کند، بلکه قابلیت خواندن دهها پارامتر سلامت دیگر را از جمله الگوهای خواب، فعالیت بدنی و تغییرات ضربان قلب و ریتم را نیز دارد. این دادهها با دادههای جمعآوریشده ناشناس سایر کاربران مقایسه میشوند تا در صورت لزوم، هشدارهای پیشبینیکننده ارائه کنند. سپس کاربران میتوانند رفتار خود را اصلاح کنند یا در صورت لزوم از خدمات مراقبتهای بهداشتی کمک بگیرند.
حسگرهای پوشیدنی این پتانسیل را دارند که شیوه نظارت و مدیریت حوزه سلامت و روان را متحول کنند. بگذارید چند مثال ملموس برایتان بزنم:
حسگرهای پوشیدنی میتوانند به طور مداوم پارامترهای فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب و الگوهای تنفسی را ردیابی کنند که میتواند اطلاعات ارزشمندی را در مورد سلامت روان فرد ارائه دهد. به عنوان مثال، تغییرات در ضربان قلب ممکن است نشان دهنده وجود استرس یا اضطراب باشد.
حسگرهای پوشیدنی میتوانند پارامترهای رفتاری مانند کیفیت خواب، فعالیت بدنی و تعاملات اجتماعی را ردیابی کنند. به عنوان مثال، تغییر در الگوهای خواب یا تعاملات اجتماعی ممکن است نشان دهنده وجود افسردگی باشد.
حسگرهای پوشیدنی این قابلیت را دارند تا بعد از آنکه دادههای فیزیکی فرد را اندازه گیری کردند، به مداخلات شخصی برای بیمار بپردازند. به عنوان مثال، یک حسگر پوشیدنی که کیفیت خواب را ردیابی میکند ممکن است توصیههایی را به افراد ارائه دهد تا بتوانند عادات خواب او را بهبود ببخشد. و یا یک حسگر پوشیدنی که فعالیت بدنی را ردیابی میکند ممکن است توصیههای ورزشی شخصیشده را در اختیار فرد قرار دهد.
با این حال، چندین چالش در ارتباط با استفاده از حسگرهای پوشیدنی در سلامت روان وجود دارد؛ از جمله مسئله دقت و قابلیت اطمینان دادههای جمع آوری شده و عدم حفاظت از حریم خصوصی و امنیت دادهها. با این حال علیرغم تمام این چالشها، پتانسیل حسگرهای پوشیدنی برای بهبود نتایج سلامت روان قابل توجه است و علاقه به این حوزه احتمالاً در سالهای آینده افزایش خواهد یافت.
«تشخیص و پیش بینی نتایج» یکی دیگر از موارد به شدت کاربردیای است که هوش مصنوعی میتواند با کمک به اجرا و بهبود روند آن، در مراقبتهای سلامت روان افراد بسیار تاثیرگذار باشد. به کمک ابزار هوش مصنوعی میتوان با تجزیه و تحلیل دادههای پزشکی بیمار از جمله دادههای رفتاری، دادههای ضبط شده جمعآوریشده از تماسهای تلفنی بیماران با مراکز درمانی و منابع متعدد دیگر، به کمک یادگیری ماشینی، علائم هشدار دهنده را علامتگذاری کرده و قبل از رسیدن به مرحله حاد، از آنها جلوگیری کرد.
در یک بررسی انبوه مطالعاتی که توسط IBM و دانشگاه کالیفرنیا روی این دادههای جمعآوری شده انجام شد، متوجه شدند که یادگیری ماشینی میتواند مشکلات سلامت روان از جمله افکار خودکشی، افسردگی، و اسکیزوفرنی را با دقت بالا پیشبینی و طبقهبندی کند!
علاوه بر این، محققان مرکز پزشکی دانشگاه واندربیلت دریافتند که اطلاعاتی از قبیل دادههای بستری افراد در بیمارستان، دادههای جمعیت شناختی و دادههای بالینی را میتوان به کمک هوش مصنوعی تجزیه و تحلیل و با دقت ۸۰ درصدپیشبینی کرد که آیا یک فرد ممکن است به دلیل مشکلات روحی و روان، به خود صدمه زده و جان خود را از دست بدهد یا نه!
هوش مصنوعی همچنین در مواردی که بیماران بیشتر به درمان CBT پاسخ میدهند و کمتر به دارو نیاز دارند نیز میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. CBT یا همان درمان «شناختی رفتاری»، نوعی درمان گفتاری رایج برای طیف وسیعی از مشکلات سلامت روان است که به بیمار مهارتهای مقابله با مشکلات مختلف را آموزش میدهد.
تحقیقات منتشر شده در JAMA Psychology نشان داده که یادگیری عمیق (Deep Learning) میتواند به اثربخشی CBT کمک کرده و از آنجایی که داروهای ضدافسردگی و ضد روان پریشی میتوانند عوارض جانبی زیادی داشته باشند که به خودی خود زندگی را محدود میکند، نیاز به تجویز دارو برای برخی از بیماران را کاهش دهد.
همانطور که نشان دادیم، هوش مصنوعی در زمینه پیشبینی مسائل مربوط به سلامت روان، ایجاد برنامههای درمانی شخصیشده و اطمینان از انطباق آن، بسیار سودمند است. با این حال استفاده از این ابزار برای درمان و پیشگیری مشکلات این چنین، چالشهای خاص خود را نیز به همراه دارد که تنها راه غلبه بر آنها همکاری بین محققان هوش مصنوعی و کادر درمان است.
مسئله اول، مشکل سوگیری هوش مصنوعی است و عدم دقت و عدم وجود تعادل در مجموعه دادههایی که برای آموزش الگوریتمهای هوش مصنوعی از آنها استفاده شده، میتواند پیشبینیهای غیرقابل اعتمادی را نیز به همراه داشته باشد!
به طور کل، تشخیص مسائل مربوط به سلامت روان در مقایسه با تشخیص مشکلات فیزیکی، اغلب به قضاوت ذهنی بیشتری از جانب پزشکان نیاز دارد.
زیر چتر وسیع مسائل «سلامت روان»، هر چیزی که فکرش را بکنید وجود دارد؛ از اختلال اضطراب تا اختلال دوقطبی، از افسردگی خفیف تا اسکیزوفرنی! به همین دلیل هم هست که نمیتوان گفت که آیا هوش مصنوعی میتواند در تشخیص درست و درمان همه این شرایط مختلف به اندازه کافی مفید باشد یا نه. اما چیزی که از آن مطمئنیم این است که هوش مصنوعی حداقل تا حدودی در رفع نیاز روزافزون به مراقبتهای بهداشت روان در سراسر جهان مفید بوده و توانسته تغییرات قابل توجهی را بوجود بیاورد.