۹ آبان ۱۴۰۳
قسمت هشتم: چگونه صاحب سیم لخت تلفن ثابت شدم
بیرقیب و بینگرانی
بعد از یک اسبابکشی طاقتفرسا با خانهای مواجه شدم که از نبود یک خط تلفن رنج میبرد. مالک قبلی شمارهاش را با خود برده بود و من مانده بودم و خانهای که شمارهای ندارد. خوشحال از پیشرفتهایی که طی این مدت برای واگذاری خط ثابت اتفاق افتاده و در کمترین زمان ممکن شماره ثابت به افراد واگذار میشود، به سراغ سایت مخابرات تهران رفتم. همه چیز خوب به نظر میرسید. یک فرم معقول روبهرویم باز شد که اطلاعات پایهای را میخواست، آنها را وارد کردم و به مرحله بعد رفتم. در اینجا یک درخواست عجیب نوشته شده بود، اینکه «جهت فعال نمودن شناسه کاربری و ورود به سایت خدماترسانی، مشترک باید با در دست داشتن مدارکی که در ذیل قید شده، جهت احراز هویت به امور مشترکین یکی از مراکز مخابراتی که دسترسی برایشان راحتتر است، مراجعه نماید». ۵۰ هزار تومان پول خط را الکترونیکی واریز کردم و برنامهریزی کردم که یک روز به مرکز مخابراتی منطقه بروم. جالب است در فرآیندهای الکترونیکی دولتی، هرچه را فراموش کنند هرگز یادشان نمیرود پول را الکترونیکی بگیرند. به مرکز مخابرات شهید نظری منطقه ۷ رفتم. درست مثل اینکه وارد یک بانک شیک بشوم، نوبت گرفتم و در آن مرکز خلوت کمی منتظر ماندم تا صدایم کنند. پشت پیشخوان نشستم و گفتم:«برای خط ثابت به صورت اینترنتی ثبتنام کرده بودم، الان برای احراز هویت آمدهام.» همان لحظه خانمی دقیقاً در باجه کناری من نشست و گفت:«برای ثبتنام خط ثابت آمدهام.» تفاوت او با من این بود که پیش از این ثبتنام الکترونیکی نکرده بود. به هر دو ما فرمی یکشکل دادند. دوباره تمام آنچه را که در سایت نوشته بودم پر کردم. انگار نه انگار تمام این کارها را قبلاً اینترنتی انجام داده باشم. یک نسخه از مدارکم را میخواستند، آنها را دادم. مسئول محترم هاج و واج نگاهم کرد به این معنی...