۹ آبان ۱۴۰۳
مروری بر تحولات صنعت نشر در دوران مشروطیت و عصر اطلاعات
کاسهای زیر نیمکاسه است
در 200 سال اخیر، ما با دو موج تحول روبهرو بودهایم: ورود صنعت چاپ به ایران در اواخر دوره قاجاریه و گسترش کاربرد آن در عصر مشروطیت، و تحولات ناشی از فناوری اطلاعات در سالهای اخیر. به اعتقاد نگارنده در برخورد با پدیده جامعه اطلاعاتی ما همان شرایطی را داریم که در اواخر دوره قاجار در برخورد با امر مدرن (که در ایران تجدد نامیده شد) داشتیم. فرضیه محوری این است که با کنار نهادن معنا، صرفا ابزار را وارد میکنیم، به همین دلیل نتوانستهایم از منافع پررنگ ناشی از مدرنیته و فناوری اطلاعات در حوزه نشر و توزیع بهرهمند شویم. در این مطلب تحولات حوزه نشر در این دو دوره تاریخی مرور میشود.
پیشدرآمد ما ایرانیان حدود 150 سال است درگیر مساله تجدد هستیم. شکست ایران در جنگهای ایران و روسیه ضربهای مهلک بر جان ایرانیان بود اما در عین حال باعث شد چشمان ایرانیان به تحولات عمیق جهان غرب گشوده شود. افرادی مانند عباسمیرزا متوجه شدند که ایران راهی جز درک و همراه شدن با اندیشه تجدد ندارد و این منجر به فرستادن نخستین گروه از دانشجویان ایرانی به فرنگ شد. «روح فرنگی چیزی نبود جز همان اندیشه تجدد که بعدها از طریق کوشش و فعالیت افرادی همچون میرزا تقیخان امیرکبیر، میرزا ملکمخان، فتحعلی آخوندزاده و طالب اف در قالب نهادهایی چون دارالفنون، فراموشخانه و کوششهای ادبی و سیاسی جنبش تجددخواهانه ایران را پایهگذاری کرد، که ثمره آن بعدها انقلاب مشروطیت بود.» (جهانبگلو) انقلاب مشروطیت در ظاهر شکست خورد اما اندیشه تجدد نقشی کلیدی در روند تحولات ایران داشت. تاسیس نهادهای مدرن مانند ارتش ملی، ثبت احوال و آموزش نوین جملگی بروز اندیشه تجدد در ایران بود. مدرنیته امری غربی بود که از طریق عثمانی (و تا حدی کشورهای عربی) به ایران منتقل شد و ایران بیش از آنکه مستقیم با این اندیشه روبهرو شود، به صورت غیرمستقیم و باواسطه با آن مواجه شد. بخشی از توجه روشنفکران ایرانی به اندیشه تجدد ناشی از نیاز و میل ایرانیان به تغییر وضع موجود دوران قاجار بود. شکست در جنگهای ایران و روسیه باعث شد بفهمیم در جاهای دیگر خبری است که ما از آن دور افتادهایم. نتیجه این درک نوعی احساس تحقیر بود که به نگرانی عمیق در میان نخبگان ایرانی منجر شد اما برخورد ما با اندیشه مدرن با واسطه بود و این اندیشه به صورت دست دوم به ما رسید. در واقع ما از طریق قفقاز و استانبول (و تا حدی قاهره) با اندیشه تجدد روبهرو شدیم. نتیجه این برخورد غیرمستقیم آن بود که ما تجدد را «تقلید» کردیم، بدون اینکه...