بایدن کارخانههای نیمهرسانا را از بازبینیهای محیطزیستی مستثنی کرد
جو بایدن، رئيس جمهور آمریکا، روز جمعه قانونی را به امضا رساند که براساس آن…
۱۲ مهر ۱۴۰۳
۱۱ مهر ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۱۰ دقیقه
پیشرفتهای گسترده تکنولوژی در چهار دهه اخیر در کنار تحولات اندیشهای رخ داده در جریان اصلی علم اقتصاد، موجب دگرگونیهای گستردهای در فضای اقتصادی جهان شده است. این دگرگونیها بیشتر در سمت تقاضا مورد توجه قرار میگیرند. اما در سمت عرضه نیز فضای اقتصاد به سویی میرود که قابل مقایسه با دوران قبل از انقلاب صنعتی چهارم نیست. انقلاب دیجیتالی و در پی آن تولد و توسعه مفهوم اقتصاد دیجیتال شرایط نیروی کار را به سمت جایگاههای شغلی موقت و پارهوقت سوق داده است. در این شرایط، اقتصاد گیگ فرصت رشد و نمو پیدا کرده است. اما اقتصاد گیگ چیست؟ رابطه اقتصاد گیگ با اقتصاد اشتراکی به چه شکل است؟ آیا این دو اصطلاح دقیقا به یک معنا اشاره دارند یا مستقل از یکدیگرند؟ اینها سوالاتی هستند که گزارش پیشرو به دنبال طرح پاسخ آنهاست.
به گزارش پیوست، نگاهی به تاریخ اقتصادی بشر این واقعیت را به وضوح نشان میدهد که حیات اقتصادی وی عرصه تغییر و تطور است. تغییرات زندگی اقتصادی ما در مواردی اجزای کوچکتر نظام اقتصادی مسلط در یک دوره خاص را دگرگون میسازد و در مواردی یک نظام اقتصادی را به نظامی دیگر تبدیل میکند. در عصر حاضر نیز نظامهای اقتصادی در حال پوست انداختن هستند. این دگردیسی تا حد زیادی متاثر از تحولات عرصه تکنولوژی است. با وجود اینکه تغییرات بیشتر در سمت تقاضا مورد توجه قرار میگیرد اما این تحولات سمت عرضه است که به سبک زندگی حرفهای نیروی کار شکل میدهد. اقتصاد گیگ یکی از این تحولات است.
اقتصاد گیگ (Gig Economy)، اقتصادی موقتی است. در اقتصاد گیگ جایگاههای شغلی موقتی هستند و سازمانها افراد را برای مسئولیتهای کوتاهمدت استخدام میکنند. طبیعی است که این اقتصاد در فضای بازار آزاد فرصت رشد و نمو پیدا میکند و با تکیه بر آموزههای اقتصادی مکاتب دست راستی قادر به ادامه حیات است. این چارچوب برهمزننده تصوری قدیمی از مفهوم شغل است. در طول سالیان بسیار، افراد عادت داشتهاند مدت زیادی از زندگی خود را صرف پرداختن به یک شغل خاص با درآمد ثابت کنند یا لااقل به دنبال چنین شغلی بودهاند. اما نیروی کار به اقتضای زمان مجبور شده است به سمت مشاغل موقتی برود. دلیل این اتفاق چه بوده است؟
نمیتوان ادعا کرد که اقتصاد گیگ تنها در شرایط نامساعد اقتصادی کارایی دارد اما شواهد تاریخی و عقلانی بر این ادعا صحه میگذارند که در دورههای مختلف که بیثباتی و بحران به سراغ اقتصاد آمده، مشاغل موقتی به عنوان راهحلی مطرح شدهاند که تا حدی از شدت ضربه بحران بکاهند.
رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ آمریکا: بزرگترین بحران اقتصادی تاریخ آمریکا، موسوم به رکود بزرگ در دهه ۱۹۳۰ یکی از این دورههاست. در این مقطع، بسیاری از کشاورزان آمریکایی امیدی به داشتن مشاغل ثابت نداشتند زیرا بازار از حالت تعادل خارج شده و قیمتها دائما در حال سقوط بودند. بنابراین مجبور شدند با فروش مزارعشان، سبک زندگی حرفهای خود را تغییر دهند و به عنوان نیروی کار موقتی از مزرعهای به مزرعه دیگر کوچ کنند. این وضعیت اگر چه امنیت شغلی این بخش از نیروی کار را تا حد زیادی کاهش میداد اما در آن شرایط اقتصادی از بیکار بودن بهتر بود.
اقتصاد آمریکا در دهه ۱۹۴۰ و به مدد اجرای نیو دیل (New Deal) که بر پایه نظریات اقتصاددان برجسته انگلیسی، جان مینارد کینز بود از دوران رکود فاصله گرفت و بحران را پشت سر گذاشت. با این وجود اولین موسسات کاریابی که شغلهای موقت برای نیروی کار فراهم میکردند در این دهه به وجود آمدند.
بحران مالی ۲۰۰۸: بزرگترین بحران اقتصادی جهان طی دههها ی اخیر نیز یکی دیگر از این موارد است. این بحران از آمریکا شروع شد و کم و بیش بر تمام اقتصادهای غیربسته جهان اثر گذاشت. بیکاری گسترده یکی از بزرگترین پیامدهای بحران ۲۰۰۸ بود. به عنوان نمونه سال ۲۰۱۱، نرخ بیکاری در انگلستان به بالاترین میزان خود از سال ۱۹۹۵ رسید. در آن سال ۸/۴ درصد از جمعیت فعال اقتصادی انگلستان، معادل ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بیکار بودند. بررسی آمارهای رشد مشاغل آزاد (Self Employment) به خوبی نشانگر تاثیر بحران اقتصادی بر رشد این بخش از نیروی کار است. بررسیهای یک موسسه انگلیسی به نام Resolution Foundation نشان میدهد در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ رشد اقتصاد گیگ تا به چه اندازه روی اشتغال کل در انگلستان تاثیرگذار بوده است.
رشد اقتصاد گیگ در جهان به چند عامل وابسته بوده است. دهه ۷۰ میلادی شروع دورهای بود که جریان اصلی علم اقتصاد در جهان در مورد آموزههایی که از زمان روی کار آمدن اقتصاد کینزی بر اقتصادها حاکم شده بود، تجدیدنظر کرد. این تجدیدنظر زمینه شکلگیری متاخرترین گونه نظام سرمایهداری را فراهم ساخت. گونهای که به آن نئولیبرالیسم نیز گفته میشود. یکی از خطوط فکری نئولیبرالها، کاهش حداکثری دخالت دولت در اقتصادها است. یکی از جلوههای این دخالت، قوانین کاری است که به زعم اقتصاددانان جریان اصلی، برای تولید دست و پاگیر است و مانعی برای رشد اقتصادی به حساب میآید. آنها باور دارند قراردادهای کاری بلند مدت بهرهوری را کاهش میدهد و کارفرمایان باید در استخدام و اخراج نیروی کار مورد نظر خود آزاد باشند. شعار سریع استخدام کن، سریعتر اخراج کن (Hire Fast Fire Faster) ریشه در همین تفکر اقتصادی دارد. همانطور که گفته شد اقتصاد گیگ، بر پایه قراردادهای موقت و غیردائمی تنفس میکند و این نوع تفکرات اقتصادی همگرایی خوبی با آن دارند.
در کنار این عامل، نقش رشد تکنولوژیهای نوین در حوزه IT در افزایش محبوبیت اقتصاد گیگ انکارناپذیر است. درصد بسیار زیادی از فریلسنرها در سراسر جهان که در محدوده اقتصاد گیگ تعریف میشوند پروژههای کاری خود را به یاری تحولات این حوزه پیش میبرند و بسیاری از آنها از طریق سایتهای فریلنسری شغلهای موقت خود را به دست آوردهاند. همچنین بسیاری از استارتآپهای مطرح در سطح جهانی مانند Uber، Airbnb و Couchsurfing که نیروی کار گیگ استخدام میکنند تکنولوژیمحور هستند.
ذات اقتصاد گیگ به گونهای است که دسترسی به آمارهای دقیق در این زمینه را مشکل میسازد. بر اساس آمار موسسه تحقیقاتی ADP سه کشور برزیل با ۴۷ درصد، آمریکا با ۴۶ درصد و بریتانیا با ۴۵ درصد بیشترین نیروی کار در حوزه اقتصاد گیگ را دارند. همچنین در مورد ایالات متحده پیشبینیها نشان میدهد سال ۲۰۲۱، اقتصاد گیگ ۳۴۷ میلیارد دلار برای این کشور خلق ارزش کند و این رقم تا پایان سال ۲۰۲۳ به ۴۵۵ میلیارد دلار برسد.
یک شرکت بیمه آمریکایی به نام Embroker به بررسی دلایل خروج مردم این کشور از مشاغلشان و پیوستن به حوزه اقتصاد گیگ پرداخته است. طبق این ارزیابی، ۳۳ درصد نیروی کار فعال در این حوزه به دلیل انعطافپذیری شغلی بیشتر به سمت اقتصاد گیگ رفته است. کافی نبودن دستمزد، تمایل به جابجایی شغلی و نارضایتی از محل کار دیگر دلایلی است که افراد به خاطر آنها مشاغل اقتصاد گیگ را انتخاب میکنند.
همچنین حوزه هنر و طراحی بیشترین جذابیت را برای گیگها دارد. بعد از این حوزه، حوزه سرگرمی و ساخت و ساز در رتبههای دوم و سوم به چشم میخورند.
آمار جالبتوجه دیگر در این زمینه وضعیت جسمی خانوادههای فریلنسرها است. بنابر آمار، ۳۳ درصد از فریلنسرهای آمریکایی در خانوادهای زندگی میکنند که در آن فرد معلول وجود دارد. این مسئله نشان از جذابیت شغلهای این حوزه برای افراد با موقعیتهای خاص دارد.
همهگیری کرونا در حوزه اقتصاد گیگ نیز مانند بسیاری از بخشهای اقتصاد، تاثیر خود را به جا گذاشته. طی سال ۲۰۲۰، ۲۳ میلیون نفر در آمریکا به صف نیروی کار گیگ پیوستند. همچنین ۷۵ درصد افراد برای رسیدن به ثبات مالی، در دوران همهگیری مشاغل فریلنسری را شروع کردهاند.
نام اقتصاد گیگ و اقتصاد اشتراکی معمولا در کنار یکدیگر مطرح میشود. اما با وجود اشتراک معنایی مهم این دو اصطلاح نمیتوان آنها را مترادف یکدیگر به کار برد. اقتصاد اشتراکی (Sharing Economy) به حوزهای از اقتصاد اشاره دارد که به اشتراک گذاشتن داراییها به جای تملک آنها مطرح میشود. این توضیح شاید کمی گنگ و ناکافی به نظر بیاید. پس بیایید با یک مثال مسئله را کمی روشن کنیم.
احتمالا با شرکت اوبر آشنایی دارید. این شرکت نمونه واضحی برای چگونگی کارکرد اقتصاد اشتراکی است. منطق سنتی اقتصادی میگوید برای تاسیس یک شرکت حمل و نقل، چندین خودرو خریداری کنند و به اندازه آنها راننده استخدام کنید. برای رانندههایتان ساعات کاری مشخص در شیفتهای تعیینشده برنامهریزی کنید و به آنها دستمزدی ثابت دهید. اوبر اما به کلی این منطق را کنار میگذارد. در اقتصاد اشتراکی به جای آن که داراییها خریداری شوند سعی میشود دسترسی به آنها مهیا شود. اوبر به رانندگان میگوید دارایی خود که در اینجا خودرو آنهاست را در خدمت این شرکت به کار گیرند و در عوض شرکت امکان اتصال مسافران به رانندگان را فراهم میکنند.
مثال دیگر موفق در این حوزه شرکت Airbnb است. این شرکت بازارگاهی (MarketPlace) برای اجاره اقامتگاه است. Airbnb به جای آن که اقامتگاهها را خریداری کند و آنها را اجاره دهد از مردم میخواهد که حق دسترسی اقامتگاه خود را برای اجاره دادن به این شرکت بدهند و Airbnb در عوض برای آنها مشتری پیدا کند. در ایران نیز تاکسیهای اینترنتی مانند اسنپ و تپسی و همچنین پلتفرمهای اجاره اقامتگاه مانند شب، اتاقک و جاباما نمونههای خوبی هستند که در این تقسیمبندی جای میگیرند.
در واقع اقتصاد اشتراکی به دنبال این است که داراییهای موجود در اقتصاد تا حد ممکن خلق ارزش کنند و هیچ داراییای بیمصرف باقی نماند. مثلا خودرو شما بیجهت در پارکینگ خانهتان خاک نخورد یا ویلای قشلاقیتان ماههای زیادی از سال بدون سکنه خالی نماند.
نییل گورنفلو، موسس sharebale در رابطه با اقتصاد اشتراکی میگوید: «برای ما اقتصاد اشتراکی اقتصاد مردمی است. این نوع اقتصاد تا حدود زیادی توسط خود مردم تامین مالی، تملک و کنترل میشود. اقتصاد اشتراکی روش سوم زندگی در رابطه با دولت و بازار است.»
اما رابطه این دو حوزه چیست؟ به مثال اوبر بازگردیم. راننده اوبر در استخدام دائمی این شرکت نیست. فرد موردنظر هر زمان که بخواهد میتواند گوشی هوشمند خود را روشن کند و با باز کردن اپلیکیشن اختصاصی این شرکت برای رانندگان کار خود را شروع کند. انعطافپذیری ساعات کاری این استارتآپ ویژگیای است که میتوان برچسب اقتصاد گیگ روی آن زد. از طرفی راننده موظف نیست تا تاریخ خاصی برای شرکت کار کند. او هر وقت که به هر دلیلی تصمیم به قطع همکاری با اوبر بگیرد از این شرکت بیرون میآید. این ویژگی نیز وی را در زمره نیروی کار فعال در اقتصاد گیگ قرار میدهد. از طرفی همانطور که توضیح داده شد، نوع مناسبات اوبر با نیروی کار دقیقا مبتنی بر چارچوبهای اقتصاد اشتراکی است.
مسیر فعلی اقتصاد جهانی حاکی از رشد اقتصاد گیگ و اقتصاد اشتراکی است. رشد این دو حوزه دقیقا منطبق بر یکدیگر نیست اما بیشک همپوشانی دارد. همچنین رشد تکنولوژی و دسترسی بیشتر مردم جهان به فناوریهای هوشمند سوخت این رشد است و خواهد بود. اقتصاد کار خودش را مثل همیشه انجام میدهد ولی آن چه میتواند منفعت جریان اقتصاد گیگ و اشتراکی را به عامه مردم برساند بستر سیاسی و فرهنگی موجود در کشورهاست. آیا اقتصاد گیگ موجب بیثباتی و نارضایتی بیشتر نیروی کار است؟ این پرسشی است که پاسخ ثابتی ندارد اما باید مراقب بود موقتی بودن جایگاههای شغلی در پایینترین حد تعارض منافع میان کارفرما و نیروی کار صورت بگیرد تا نوآوریهای اقتصادی به سود همگان کار کند و نه فقط استارتآپهای بزرگ.