آمادگی نیمی از مبارزه است

در «ده حقیقت ابدی» (انتشارات بلومزبری، ژوئن 2017) همکاران ارشد مک‌کینزی، اسکات کلر و مری مینی، از 10 مشکل پایه‌ای پیش روی رهبران شرکت‌ها نام می‌برند: جلب و ابقای استعداد، توسعه‌ استعداد فعلی، مدیریت عملکرد، ایجاد تیم‌های رهبری، تصمیم‌گیری، سازماندهی مجدد برای ضبط سریع ارزش، کاهش هزینه‌های کلی و طولانی‌مدت، تبدیل فرهنگ به مزیتی رقابتی، رهبری تغییر دگرگون‌کننده و انتقال به جایگاه‌های جدید رهبری در شرکت. هر انتقالی در رهبری باعث ایجاد عدم قطعیت می‌شود. آیا رهبر جدید از فرصت‌ها استفاده می‌کند و تیم درستی را تشکیل خواهد داد؟ آیا این تغییرات پایدار خواهد بود؟ این سوالات به یک سوال منتهی می‌شوند: آیا رهبر موفق خواهد بود؟ چرا انتقال رهبری مهم است؟ به سختی می‌توان گفت اتفاقی در شرکت مهم‌تر از انتقال یک مدیر اجرایی رده‌بالا باشد. طبیعت این جایگاه سبب می‌شود کنش یا عدم کنش یک رهبر ارشد جدید تاثیر چشمگیر خوب یا بدی در مسیر کسب‌وکار داشته باشد. با این حال، با وجود این خطرات بزرگ، رهبران معمولاً در چنین شرایطی کمتر از حد مورد نیاز آمادگی و حمایت‌های مورد نیاز را دریافت می‌کنند. پیامدهای بزرگ انتقال مدیران اجرایی معمولاً پرخطر و پرتنش است: وقتی از افراد می‌خواهیم چالش‌های زندگی را به ترتیب سختی‌شان مرتب کنند اولین چالش «انتقال در کار» است که در فهرست‌شان پیش از سوگواری، طلاق و مشکلات سلامتی قرار می‌گیرد. اگر انتقال با موفقیت انجام شود، احتمالاً شرکت موفق خواهد بود. 9 مورد از هر 10 تیمی که رهبرشان انتقال موفقی داشته است به اهداف عملکرد سه‌ساله‌شان می‌رسند. همچنین خطر فرسایش چنین تیم‌هایی 13 درصد کمتر و سطح احتیاط‌شان دو درصد بیشتر است و پنج درصد بیشتر از حالت معمول سوددهی دارند. اما زمانی که رهبران در انتقال‌شان دچار کشمکش می‌شوند، عملکرد کارکنان مستقیم‌شان 15 درصد پایین‌تر از رهبرانی است که بهره‌وری بالایی دارند. همچنین 20 درصد احتمال بیشتری وجود دارد که کارکنان مستقیم...